اقامهی دین چگونه چیزی است؟
در قرآن آمده که توصیهی مشترک خدا به همهی انبیا «اقامهی دین» بوده است:
«شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ مَا وَصَّى بِهِ نُوحًا وَالَّذِی أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ وَمَا وَصَّیْنَا بِهِ إِبْرَاهِیمَ وَمُوسَى وَعِیسَى أَنْ أَقِیمُوا الدِّینَ وَلَا تَتَفَرَّقُوا فِیهِ»(شوری/۱۳)
«در دین شما، هر آنچه به نوح سفارش کرده بود، مقرر داشت، و نیز آنچه به تو وحى کردهایم، و آنچه به ابراهیم و موسى و عیسى سفارش کردهایم، که دین را برپا بدارید، و در آن اختلاف نورزید.»
از طرفی قرآن به ما میگوید آنچه تحقق آن منوط به اکراه، زور و اجبار است، از تبارِ حقیقتِ دین نیست:
«لَا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ»(بقره/۲۵۶)
«در دین هیچ اجبارى نیست.»
دین اجرا شدنی نیست، پوییدنی است. کسی نمیتواند دین را بر من یا دیگری اجرا کند. هر کسی میتواند دین را مشی کند و بپوید و یا پویش دینی را به دیگری توصیه و عرضه کند.
بهتر است به جای تعبیر اجرای دین، از تعبیر پویش دینی استفاده کنیم.
اگر دین، اجرا و اعمالشدنی و نیز اکراهبردار نیست، آنوقت برپاداشتن یا اقامهی دین چه معنایی میدهد؟
پاسخ را شاید در این آیه بتوان جُست:
«لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ»(حدید/۲۵)
«به راستى [ما] پیامبران خود را با دلایل آشکار روانه کردیم و با آنها کتاب و ترازو را فرود آوردیم تا مردم به انصاف برخیزند.»
میگوید پیامبران آمدهاند تا مردم به انصاف برخیزند!
اگر چنین باشد میتوان گفت که «اقامهی دین»، اجرای از بالا و تحمیلی دین نیست، که اساساً آنچه با تحمیل و فشار حاصل میشود، دین نیست.(لا اکراه فی الدین).
اقامهی دین بر اساس آیهی فوق، پرورش فرهنگی انسانهایی است که به نحوِ خودخواسته اهلانصاف و عدالت شوند و انصاف و داد را در مناسبات فردی و جمعی خویش مراعات کنند.
آیهی دیگری هم در این زمینه روشنگر است:
«الَّذِینَ إِنْ مَکَّنَّاهُمْ فِی الْأَرْضِ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَآتَوُا الزَّکَاةَ وَأَمَرُوا بِالْمَعْرُوفِ وَنَهَوْا عَنِ الْمُنْکَرِ وَلِلَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ»(حج/۴۱)
«همان کسانى که چون در زمین به آنان توانایى دهیم نماز برپا مىدارند و زکات مىدهند و به کارهاى پسندیده وامىدارند و از کارهاى ناپسند باز مىدارند و فرجام همهی کارها از آن خداست.»
صالحان که به تمکین و قدرت میرسند، قدرت سیاسی را دستمایهای نمیکنند برای تنگگرفتن بر انسانها و اجرای اکراهآمیز آنچه شبیه دین است. به قدرت که میرسند، نماز میخوانند(تداوم ارتباط با جانِ جهان)، زکات میدهند(تداوم ارتباط نیکخواهانه با همنوعان) و از جهت فرهنگی، دعوتگر به نیکی و بازدارنده از بدی هستند. امر به نیکی و نهی از بدی، به نظر میرسد نه به معنی اعمال زور، بلکه نوعی درخواست و توصیه است و یا تمهیدگری برای پرورش نیکیها و کمرنگ شدن بدیهاست.
دین را باید اقامه کرد(شوری/۱۳)، اما حقیقتِ دین، اکراهپذیر نیست(بقره/۲۵۶) از اینرو اقامهی دین، گسترش پویشی عمومی است به منظور پاسداشتِ عدالت و رعایت انصاف در همهی شؤون زندگی(حدید/۲۵)
اقامهی دین، یعنی پویش دینی فرد و تلاش برای پویشمندی اختیاری دیگران(حج/۴۱)