تمام مدت، درگیر بحث هستیم. اعجاز علمی قرآن، تضادهای برخی از آیات با یافتههای علمی و اختلافات سابقهدار کلامی در خصوص معنای تعابیری نظیر استوای خداوند و ماهیت کلام حق. امیر از دانشگاه بازگشته و با ذهن پویای خود، غلغلهای به پا کرده است. از ناسازگاری معارف وحیانی با سایر معارف حرف میزند و مؤمنانه نگران است. نگران آنکه ایمان شیرینش در کارزار معارف ناهمسو، از دست برود.
شیخ احمد، ساکت است و با تأنی به مباحث ما گوش میدهد. امیر میپرسد شیخ احمد، چگونه میشود مکتب و آیین معرفتی دین را با سایر معارف بشری سازگار کرد؟
احمد بخارایی گفت:
بیش از آنکه دین را یک نظام معرفتی پیچیده ببینم، یک طریقه معنوی میبینم.
دین در نگاه من باشگاهی ورزشی برای ساختن و پروردن روح است.
چطور وقتی به باشگاه بدنسازی میروی، روزهای اول عضلاتت میگیرند و شاید لذتی هم نبری، اما به تدریج ورزشها برای تو شیرین میشوند. اینجا هم همینطور است.
در مراحل اولیه، تو با تکلیف روبهرویی و تکلیف از کُلفت است و کُلفت یعنی مشقت. اما رفتهرفته جانت شیرین میشود. بایزید بسطامی گفته است: "مدتی نفس را به درگاه میبردم، و او میگریست، چون مدد حق در رسید نفس را میبردم، و او میخندید."
از چشمهی دین گِلروبی کنیم تا دوباره صدای زمزمههای آب را بشنویم. همان صدایی که سدههاست عارفان مسلمان شنیدهاند و با ما بازگفتهاند. لابد چشمهای در زیر این گِلها پنهان است.
کار ما در زندگی این است که پیوسته پردهها را کنار بزنیم. اما اغلب ما در مسیر عمر، پرده بر پرده میتنیم و بین خودمان و هستی دیوار میکشیم.
جهان، آیات است و آیات را باید خواند. ما از کنار آیات میگذریم، آنها را مصرف میکنیم؛ اما تلاوت نه.
کار ما گوش سپردن به زمزمهها و تلاوت جهان است. مگر نه این است که از منظر قرآن، جهان سرتاسر آیات است؟ کار ما دیده گشودن و کاستن از پردههاست. قبل از آنکه مرگ، پردهها را یکسو بزند و چشمانمان را تیزبین کند، خود در کار شستوشو شویم. نخست بر دیدگان ما "غشاوة" است و در پایان زندگی میشود "غطاء". هر دو به معنای پردهاند، اما غطاء، پردهی ضخیم است. دریغا که در گذر زندگی بر ضخامت پردهها میافزاییم و "غشاوة" را به "غطاء" تبدیل میکنیم. قرآن میگوید مرگ، کاشف غطا است. پردههای ضخیم غفلت را کنار میزند و ما را باریکبین میکند: «لَقَدْ کُنْتَ فِی غَفْلَةٍ مِنْ هَذَا فَکَشَفْنَا عَنْکَ غِطَاءَکَ فَبَصَرُکَ الْیَوْمَ حَدِیدٌ»
اما این اتفاقی است که در زندگی باید بیفتد و بندگان محبوب حضرت رحمان آنانند که از کنار آیات که گسترهی جهان را آکندهاند، ناهشیار و بیتوجه، عبور نمیکنند: «وَالَّذِینَ إِذَا ذُکِّرُوا بِآیَاتِ رَبِّهِمْ لَمْ یَخِرُّوا عَلَیْهَا صُمًّا وَعُمْیَانًا»
جهان را تلاوت کنیم.