عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

خداباوری، خداناباوری، ندانم‌گرایی

- کدام دسته را بیشتر دوست داری؟ خداباوران، خداناباوران یا ندانم‌گرایان؟


- همانی که کریستین بوبن گفت: 

«کسانی را که از خدا مانند قیمتی مقطوع حرف می‌زنند دوست ندارم. کسانی را که خدا را نتیجه‌ی خللی در دستگاه هوش می‌دانند دوست ندارم. آنانی را که "می‌دانند" دوست ندارم. کسانی را دوست دارم که دوست دارند.»


فرض کن کسی  طالب و جویای خداست، اما متقاعد نشده که خدایی هست. دوست دارد فیض رحمانی در رگ‌های جهان جاری باشد، اما دلایل کافی برای باورمند شدن نیافته.


حالا این را مقایسه کن با کسی که خدا برای او صِرفاً یک اعتقاد جزمی است. اعتقادی که نه چشم‌هایش را حیرت‌زده می‌کند نه دلش را غرق مهر.

من آنانی را دوست دارم که دوست دارند جهان، عاری از خدا نباشد. دوست دارند در فراسوی این پرده‌ها و غلغله‌ها، روشنی ممتد و جاودانه‌ای آرمیده باشد. مهم این است که از خلوص دل، دوست‌دار خدا باشند. دوست دارِ خیالِ خدا. اگر چه خداباور نباشند.


- یعنی برای تو فرق نمی‌کند کسی بگوید خدا هست یا خدا نیست؟


- با عقلش یا با قلبش؟


-  تفاوت دارد؟


- ظاهراً. اونامونو می‌گوید: «آن‌که شریر است در دل خود، و نه در عقل خود، می‌گوید که خدا نیست، و این سخن در حکم آن است که آرزو کند کاش خدایی نباشد.»(درد جاودانگی، ترجمه بهاء‌الدین خرمشاهی)


یعنی کافر کسی است که قلباً دوست ندارد خدایی باشد. به تعبیر سرراست و گویای یاسر میردامادی:‌ «کافر آن نیست که می‌گوید خدایی نیست، کافر آن است که می‌گوید کاش خدایی نباشد.»


- می‌توانی نمونه‌ای بیاوری از کسانی که دوست‌دار خدا هستند اما باورمند به او نه؟


- آری. مثلاً کارل پوپر: «من نمی‌دانم که خدا وجود دارد یا نه.[...] من خوشحال می‌شوم که خدا وجود داشته باشد، زیرا قادر خواهم بود که حس قدردانی خود را بر شخص‌واره‌ای متمرکز کنم که آدمی قدردان او است. با وجود بلبشویی که فیلسوفان و الاهی‌دانانِ بد درست کرده‌اند، جهان جای شگفت‌انگیزی است. این عده باید به خاطر بسی جنگ‌ها و بی‌رحمی‌ها مورد ملامت قرار گیرند.»(از گفت‌وگوی ادوارد زرین با کارل پوپر، ترجمه یاسر میردامادی)