عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

کَالرِّیشةِ تَحمِلُها النَسَمات...

نشسته باشی کنار گل‌های باغ و به گردن‌های باریک‌شان نگاه کنی که چه مستی‌ها با باد می‌کنند... حالتان خوب است؟ گل‌های پنج‌روزه؟ اینهمه خرّمی و سبکی را چگونه تحصیل کرده‌اید؟ وفاداری‌تان به خاک اگر نبود لابد پای بر می‌گرفتید و بال در بالِ باد می‌دادید. چقدر خوشبختی در شماست. در شما، گل‌های پنج‌روزه‌ی سبک‌حال. خودتان هم احساس می‌کنید که چقدر خوشبختید؟

آری. نشسته باشی پای خنده‌افشانی گل‌های باغ حیاط و گوش بدهی به ماجده رومی که شعری از نزار قبّانی می‌خواند و با ظرافت هر چه تمام، انحنای احساسی کلامِ شاعر را در رگ‌های آواز جاری می‌کند: «یُسمِعُنِی حِینَ یُراقِصُنی کَلماتٍ لَیست کَالکلمات / یَأخُذُنی مِن تَحتِ ذِراعِی یَزرَعُنِی فِی إحدَى الغَیمات /... وأنا کَالطفلةِ فی یَدهِ کَالرِّیشةِ تَحمِلُها النَسَمات...»

چند تکه ابر آن بالاترها می‌چمند. در چمنِ میان آسمان و زمین. گل‌ها و کلمات، ابرهایی با خون تازه، آفریده‌اند. ابرهایی با خون تازه.