عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

مریم میرزاخانی

مریم میرزاخانی، با آن شور و شرمِ کودکانه‌ی چشم‌ها که زندگی را یکپارچه در شوق دانایی، معنا می‌کرد. شوری شیرین برای کشف قلمروهای تازه. 


چقدر خوبند. چقدر خوبند آدم‌هایی که سراپا شوق‌اند و همه‌ی زندگی‌شان سرگذشت یک اشتیاق است. آدم‌هایی که تمامِ گوشه‌های دل را به آتش اشتیاق می‌سپارند و زندگی‌شان می‌شود داستانِ شورانگیزِ یک مکاشفه.


مریم میرزاخانی، با آن شور و شرمِ کودکانه‌ی چشم‌ها که رسالتی جز تلطیف زندگی نداشتند. حال چشم‌هایش که خوب بود، پس چرا مُرد؟


گیرم جهان به آنهمه نبوغ و ریاضی، ‌به آنهمه هندسه و نظریه محتاج نبود، اما به چشم‌های روشنِ مکاشفه چطور؟ 


جنابِ مرگ! مسؤول قشنگیِ پرَ شاپرک! هر کاری می‌کنی، لطفاً بیشتر مراقبِ چشم‌های روشنِ مکاشفه باش. قبل از آنکه پلک‌ها را ببندی، تمنّای زندگی را در چراغ چشم‌ها ببین. شاید دست نگه‌داری...


جهان ما کودکی چهل‌ساله را از دست داد.