دینداریِ خوب / بخش اول
۱. دین بیش از آنکه دانش باشد، بینش است. بیش از آنکه آرا و اقوال باشد، روحیات و احوال است. بیش از آنکه شناختهای تازه باشد، احوال تازه است.
۲. طبیعت، دشمن ما و یا ابزاری برای تصرف و تلذذ نیست. طبیعت، جلوهگاه خداست. پدیدههای جهان، دلایلی به نفع خدا نیستند، آینهای برای تماشای خدا هستند. آیاتاند.
۳. انسان، رقیب خدا یا در تقابل با خدا نیست. خدمت به خدا جز از طریق خدمت به بندگان او، ممکن نیست. اقبال به خدا، متضمن ادبار به خلق نیست. خدا بیشتر از همه جا در دلهای آدمیان است. خدا را از طریق حرمت گذاشتن به دلها باید جستجو کرد.
۴. «محبت» و «نیایش»، بارزترین وجه دینداری خوب است.
۵. فرد دینورز، مراقب است که خدایی نکند و حواسش هست که در خدا نبودن، با دیگر انسانها برابر است. هر گونه استفاده ناروا از قضاوت و قدرت، خدایی کردن است. قاعدتاً قضاوت و اعمال قدرت، تنها مختص خداست. فرد دینورز میکوشد به جای داوری کردن(قضاوت) و تحکّم و اکراه(اعمال قدرت)، به «همدلی» و فهمیدن و نیز «نیکخواهی» و شفقت، روی آورد.
۶. دینورزی بستن پنجرههای دیگر نیست، یافتن پنجرهای افزونتر است.