هوای گرم و شرجی تالش از یکسو و پشههای انبوه و ماجراجو از دیگرسو، ییلاقات تالش را به پناهگاهی برای اهالی تبدیل میکنند. شالیزارها سبز شدهاند و میشود آنها را به دستان طلایی آفتاب سپرد و خود، راهی ییلاق شد. نگرانیها چندان نیستند. اگر همسایهها در تقسیم آب، اخلالی نکنند، خوشههای شالی به آسودگی خواهند رسید.
نمهونی نام ییلاق ماست. ییلاقی با چشمههای فراوان، آب وافر و سنگی بسیار بزرگ بر بلندای کوهی که مشرف بر ماست و چون اجلی معلق، تهدیدمان میکند. سوپان داشی. اگر زلزلهای بیاید و این سنگ قل بخورد از آن بالا... ای وای ما...
مادرم کاه و گِل رُس، پا میزند، ملات میگیرد و دیوارهای خانه را هر سال به همین منوال، بازسازی میکند. بوی گِل پاخوردهی آمیخته با کاه و دستانِ کارآشنای مادر و دیوارها و کف نوشدهی خانه، یعنی تابستان ما. هر سال که میآییم دیوارهای خانه دهان بازکردهاند و نیاز به گِلکاری مجدد دارند.
تنها تابستانی است که احمد بخارایی، میهمان ییلاق ما میشود. گیاهخوار است و مادرم برای ناهار، ناگزیر از سربریدن یکی از خروسهای جوان نیست. خروسهایی که تازه به آواز آمدهاند. امروز خروسها در اماناند. میتوانند همچنان احساس پادشاهی را داشته باشند که با گردنی افراشته در قلمرو خود راه میرود. خروسها به تعبیر احمد بخارایی آمیزهی هیبت و جمال هستند. نوعی جلال فریبا.
در ایوان خانه نشستهایم و مادرم دمنوش پونه تعارف میکند. شیخ احمد نگاهش از مهری مصفا لبریز است. میگوید خودم بعد از ناهار گل گاوزبانهای حیاط را خواهم چید. در سقف چوبی خانهی ما، پرندهای لانه دارد. هر چند دقیقه پیدایش میشود با لقمهای برای جوجههایش. حضور ما در ایوان، مایهی اضطراب است. اول روی شاخهی درخت آلوچه می نشیند، حرکات ما را زیر نظر میگیرد و بعد خطر میکند و با دلهره می رود سراغ جوجهها. لانهاش دیده نمیشود. جای پنهان و امنی را انتخاب کرده است.
شیخ احمد میگوید از ایوان برویم. مادران نباید مضطرب باشند. خصوصاً دل پرنیانی این پرندهی مادر را باید رعایت کرد. به پرنده نگاه میکند و با حس پدرانهای میگوید: ای جانم...
پدر میگوید شیخ احمد، زیادی سخت نمیگیری؟
میگوید: هوای دل پرنده را داشتن به رحمت نزدیکتر نیست؟ مگر جز اینکه اهل رحمت باشیم، رسالت دیگری داریم؟ یادمان باشد که قرآن گفته: وَمَا أَرْسَلْنَاکَ إِلَّا رَحْمَةً لِّلْعَالَمِینَ. هر کاری که بهرهی بیشتری از رحمت داشته باشد ما را به رحمت خدا نزدیکتر میکند. پیامبر ما گفته است اگر میخواهید رحمت خدا شامل حالتان شود، به اهل زمین رحمت کنید. پرنده هم اهل همین زمین است.(الرَّاحِمُونَ یَرْحَمُهُمْ الرَّحْمَنُ ، ارْحَمُوا أَهْلَ الْأَرْضِ یَرْحَمْکُمْ أَهْلُ السَّمَاءِ)
اشک در چشم مادرم جمع میشود.
همه به داخل خانه میآییم.