عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

حتی به اندازه فتیل، حتی به قدرِ نقیر

سه جا در قرآن آمده است که در حسابرسی الهی، به قدر فتیلی به کسی ستم نمی‌شود. فتیل به نخی می‌گویند که در شکاف هسته‌ی خرماست. 


«وَلَا یُظْلَمُونَ فَتِیلًا»(نساء/49، اسراء/71)؛ «وَلَا تُظْلَمُونَ فَتِیلًا»(نساء/77)؛ «و به قدر نخ روى هسته خرمایى ستم نمى‌‏بینند/ نمی‌بینید.»


جای دیگری آمده که به قدر نقیری هم بر کسی ستم نخواهد رفت. نقیر به نقطه و گودی‌ای می‌گویند که پشت هسته‌ی خرما قرار دارد.


«وَلَا یُظْلَمُونَ نَقِیرًا»(نساء/124)؛ «و به قدر گودى پشت هسته خرمایى مورد ستم قرار نمی‌گیرند.»


مذموم و مطرود بودن ستم تا این حد محل توجه قرآن است. از آن‌سو، لزوم رعایت عدالت هیچ استثنایی ندارد و به ویژه در قرآن تأکید شده که با دشمنان‌مان عادلانه رفتار کنیم. خداوند می‌داند که غالباً ما در سراشیب عواطف منفی، عدالت را نادیده می‌گیریم:


«وَلا یجرِمَنَّکم شَنَآنُ قَومٍ عَلی أَلّا تَعدِلُوا»(مائده/۸)؛ «و دشمنی‌تان با بعضی از مردم شما را بر آن ندارد که بیداد کنید.»


عدالت، ارزشی مبنایی و خواسته‌ی مطلق و بی‌قید و شرط خداوند است که رعایت آن را نه تنها در کردار، که در گفتارمان نیز ضروری می‌بیند:


«إِنَّ اللَّهَ یَأْمُرُ بِالْعَدْلِ»(نحل/90)؛ ‏خدا به دادگرى فرمان می‌دهد.

«وَإِذَا قُلْتُمْ فَاعْدِلُوا»(انعام/152)؛ و چون [به داورى یا شهادت] سخن گویید دادگرى کنید.


در حدیث آمده است:


«یا عبادی إنی حَرَّمتُ الظُّلمَ على نفسی، وجعلتُه بینکم محرَّما، فلا تَظَالموا»(به روایت مسلم و ترمذی)؛‌ بندگان من، من ستم را بر خود حرام و ناروا کردم و برای شما نیز آن را حرام دانسته‌ام، پس به یکدیگر ستم نکنید.


حقیقت مهمی اینجا بیان می‌شود. ظلم تنها بر بندگان حرام نیست. خدا نیز خود را محدود به عدالت کرده است. 


در حدیثی دیگر آمده که ظلمت‌های اخروی، محصول ظلم‌های دنیوی است:


«اتَّقُوا الظُّلْمَ فَإِنَّ الظُّلْمَ ظُلُمَاتٌ یوْمَ الْقِیامَةِ»(به‌روایت مسلم)، از ستم‌کاری بپرهیزید چرا که ستم، ظلمات اخروی به همراه دارد.


درست است که تعیین مصداق عدالت در هر زمان و موقعیتی خیلی مهم است، اما اینکه اهتمام اصلی ما در مناسبات و روابط‌مان پاسداشت عدالت و انصاف و پرهیز از جور و جفا باشد، ضرورت دارد.


نکته‌ی حائز اهمیتی در حدیث آمده است:


«انْصُرْ أَخَاکَ ظَالِماً أَوْ مَظْلُوماً» فقَالَ رَجُلٌ: یا رسول اللَّه أَنْصرهُ إِذَا کَانَ مَظلُوماً أَرَأَیتَ إِنْ کَانَ ظَالِماً کَیفَ أَنْصُرُه؟ قال: «تَحْجُزُهُ أَوْ تَمْنعُهُ مِنَ الظُّلْمِ فَإِنَّ ذلِک نَصْرُه»(به روایت بخاری)؛ برادرت را یاری کن چه ظالم باشد چه مظلوم. مردی گفت: پیامبر خدا! وقتی مظلوم است یاری‌اش می‌کنم، اما وقتی ستمگر است چگونه یاری‌اش کنم؟ فرمود: او را از ستم کردن باز دار، این است یاری او.»


وظیفه‌ی ما یاری همگان است. اعم از ظالم و مظلوم. اما یاری ظالم، در بازداشتن او از ستم است و نه همکاری با او. آنکه ظالم است نیز نیازمند یاری و دلسوزی ماست. ما اجازه نداریم یاری و حمایت خود را حتی از ستمگران دریغ کنیم. یاری ستم‌پیشه‌گان این است که مانع ستم شویم. اینجاست که «انظلام» یا ظلم‌پذیری، خیانتی است در حق عدالت و نیز در حق فرد ستمگر. ظلم‌پذیری، لطف و مهر به ستمگر نیست، جفای به اوست. محبت حقیقی آن است که مانع از ستم شویم. حتی در حق خودمان. اجازه ندهیم، همسر، والدین، معلم یا کارفرما، در حق ما ستم کنند. دفع ستم همه جا توصیه شده است. چه از دیگری، چه از خود.


عدالت چیزی جز توجه به حقوق نیست. عدالت، اعطای حق با صاحبان حق است.

سلمان فارسی به ابودرداء می‌گوید:‌ «إنَّ لِرَبِّکَ عَلَیْکَ حَقًّا، ولِنَفْسِکَ عَلَیْکَ حَقًّا، ولأَهْلِکَ عَلَیْکَ حَقًّا، فَأَعْطِ کُلَّ ذِی حَقٍّ حَقَّهُ» یعنی: خدا بر تو حقی دارد، جانت بر تو حقی دارد، خانواده بر تو حقی دارند؛ بنابراین حقِ صاحبان حق را ادا کن. پیامبر(ص) که سخن سلمان را می‌شنود می‌گوید: «صَدَقَ سَلْمَانُ». سلمان درست گفت.(به‌روایت بخاری)


عادلانه رفتار کنیم، عادلانه سخن بگوییم و به ویژه با مخالفان و دشمنان‌مان نیز، مرزهای عدالت را نادیده نگیریم. به خاطر بسپاریم که در پیشگاه الهی، به قدر و اندازه‌ی «فتیل» و «نقیر»ی هم ستم، روا نیست. خدا خود را نیز محدود به عدل کرده است. از خدا الگو بگیریم.


عدالت را در پای چه هدف مقدس یا مصلحت عالیه‌ای قربانی می‌کنیم؟


برای ارزیابی میزان عدالت و انصاف خود، رفتار و مواضع خود را با دشمنان، مخالفان و رقبای خود، ارزیابی کنیم. عدالت آن است که با دشمنان خود منصف باشیم. هستیم؟