«وَ اللَّهِ لَوْ أُعْطِیتُ الْأَقَالِیمَ السَّبْعَةَ بِمَا تَحْتَ أَفْلَاکِهَا، عَلَى أَنْ أَعْصِیَ اللَّهَ فِی نَمْلَةٍ أَسْلُبُهَا جُلْبَ شَعِیرَةٍ مَا فَعَلْتُهُ، وَ إِنَّ دُنْیَاکُمْ عِنْدِی لَأَهْوَنُ مِنْ وَرَقَةٍ فِی فَمِ جَرَادَةٍ تَقْضَمُهَا!
به خدا سوگند اگر اقلیمهاى هفتگانه زمین را با هر چه در زیر آسمان آنها است به من دهند تا خدا را در حد گرفتن پوست جوى از دهان مورى نافرمانى کنم، نخواهم کرد. چرا که این دنیاى شما در نزد من از برگ نیم جویدهاى در دهان ملخى ناچیزتر است.»
[نهج البلاغه، خطبه 222]
همین کلام رفیع، به تنهایی برای بیان علوّ قدر و خلوص دل مرتضی(ع) کافی است. گمان نمیکنم کسی به این صراحت و حساسیت، انزجار خود را از جور و ستم، بیان کرده باشد.
برای آنکه خواهان تشبه به علی(ع) است، همین گفتهی بُهتآور کافی است.
بدا به احوال ما که برای دستیابی به قدرت، منزلت، ثروت یا هر چیزی از همین دست پایهلرزان، به خود جواز جور و ستم میدهیم.
بدا به حال ما که به خود حق میدهیم برای حفظ مصالح یا وصول به اهدافی مرتکب جفاهایی شویم و یا وقوع جفاهایی را نادیده بگیریم.