زیرکی بفروش و حیرانی بخر
_ مثنوی/دفتر چهارم
«همیشه از بلندیهای بیبرگ و بار زیرکی به دشتهای سر سبز حماقت در آ»
_ ویتگنشتاین (به نقل از ویتگنشتاین و حکمت، مالک حسینی)
آن بالاها که میخواهی به هر ضرب و زور و با هر چنگ و دندانی که شده، خودت را برسانی، سرسبز نیست. فقط بالاست و نصیبت اغلب میشود بادی که در گلو میاندازی هنگامهی نظر کردن به آنان که در دامنه و دشتاند. آن بالا، ارتفاع دارد، اما آسودگی و سرسبزی نه. غرور دارد، آرمیدگی نه. ضمن اینکه «استخوانش سختتر خواهد شکست» هم دارد.
به آنهایی باید غبطه خورد که هنر حیرت کردن آموختهاند، با بهتر بگویم: حفظ کردهاند. به آنها که حیرانی بلدند و حیرت و شگفتزدگی، دلشان را تر و تازه و مصون از ملال میکند.
حیرتِ سرسبز بهتر از زیرکیِ بلند.