دلم میخواهد به نام دیگری صدایم کنند
نامی نه به کهنگی نام خانوادگیام
و نه به خستگی و فراموشی نام کوچکم
نامی که از میان حرفهایش
صدای بال زدن پرندهای به گوش میرسد
که از وقار آشیانهای همیشه، به تنگ آمده
نامی که مرا
به ابتدای خوابهایم
برگرداند
مرا نامی دیگر باید
نامی کمتر بیگانه
با رهایی قاصدکها
و آشناتر
با خلوص سپیدهدم
روزی
از بازیگوشی ابرهای بارور
نام دیگرم را خواهم پرسید
18 خرداد