بیذرهای کم و کاست با مولانا همدلم که «اصلِ دین ای بنده روزن کردن است» و بدون تشویش و تردیدی با سهراب عزیز همخاطرم که باید «با تمام افقهای باز، نسبت داشت»
از این رو، باور دارم باید در همهی ادیان و مذاهب، سراغ از روزنهها گرفت و هرگز اجازه نداد نوع دینداری ما، سبب محرومیت ما از پنجرهای شود. همهی پنجرهها عزیزند و بهترین دینداری آن است که شوق دریچهجویی را در ما تقویت کند.
وقتی سراغ دین میرویم به قصد کشف و گشایش دریچههای تازه برویم و نه بستن و قفل کردن پنجرههای دیگر. خیلیها از دین، دیوار میسازند؛ اما چه بهتر است که از دین، دریچه بسازیم. بستگی به خواست شما دارد. مَر رَسَن را نیست جُرمی ای عنود / چون تو را سودای سر بالا نبود.
وقتی همهی پنجرهها را غنیمت بشماری، میشوی دو هزاران من و ما. مثل مولانا: «زین دو هزاران من و ما، این عجبا من چه منم؟». اشکالی ندارد. دو هزاران من و ما بودن، بهتر از در پیله بودن. باید راهی جُست از آن دست که عطّار میگفت:
«ره میخانه و مسجد کدام است
که هر دو بر من مسکین حرام است
نه در مسجد گذارندم که رندی
نه در میخانه کین خمّار خام است
میان مسجد و میخانه راهی است
بجویید ای عزیزان کین کدام است؟»