عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

دینداران مفلس!

پرسید: «آیا می‌دانید که مفلس کیست؟»، ‌ گفتند: «مفلس در عرف ما کسی است که درهمی و کالایی ندارد»، رسول خدا(ص) گفت: «مفلس از امت من کسی است که به روز قیامت، نماز و روزه و زکات را با خود می‌آورد ولی در حالتی می‌آید که این یک را دشنام داده و آن یک را تهمت بر بسته و مال این را خورده و خون آن را ریخته و آن دیگری را زده است؛ از این رو سرمایه اعمال خیرش را میان این و آن قسمت می‌کنند، پس اگر پیش از آنکه دیون خود را ادا کند، ‌ سرمایه‌اش پایان پذیرد، از گناهان آنان بگیرند و به حساب او بگذارند.»(به روایت مسلم)

{أَتَدْرُونَ مَا الْمُفْلِسُ قَالُوا: الْمُفْلِسُ فِینَا مَنْ لا دِرْهَمَ لَهُ وَلا مَتَاعَ، فَقَالَ: إِنَّ الْمُفْلِسَ مِنْ أُمَّتِی یَأْتِی یَوْمَ الْقِیَامَةِ بِصَلاةٍ وَصِیَامٍ وَزَکَاةٍ وَیَأْتِی قَدْ شَتَمَ هَذَا وَقَذَفَ هَذَا وَأَکَلَ مَالَ هَذَا وَسَفَکَ دَمَ هَذَا وَضَرَبَ هَذَا فَیُعْطَى هَذَا مِنْ حَسَنَاتِهِ وَهَذَا مِنْ حَسَنَاتِهِ فَإِنْ فَنِیَتْ حَسَنَاتُهُ قَبْلَ أَنْ یُقْضَى مَا عَلَیْهِ أُخِذَ مِنْ خَطَایَاهُمْ فَطُرِحَتْ عَلَیْهِ}


1. به جای آنکه بکوشیم میان همدیگر آشتی و پیوند و همدلی ایجاد کنیم، مدام در آتش تقابل و کشمکش می‌دمیم. در بین خود، از بدی‌های جریان دیگر می‌گوییم. حال آنکه به ما توصیه شده حتی برای اصلاح‌ ذات‌البین و پی‌افکندن آشتی، از طرح بعضی واقعیت‌ها و حقایق، پرهیز کنیم:‌ «لَیْسَ الْکَذابُ الَّذِی یُصْلِحُ بَیْنَ النَّاسِ فَیَنْمِی خَیْرًا أَوْ یَقُولُ خَیْرًا»(به‌روایت بخاری و مسلم)؛«کسی که به قصد آشتی‌ دادن مردم، سخنان نیکی ردّ و بدل می‌کند، دروغ‌گو نیست.»


2. به جای آنکه اصل را بر حُسن نیت بگذاریم، نیت‌های همدیگر را متهم می‌کنیم. رفتارهای هم را با سوءظن، تفسیر و تعبیر می‌کنیم. اصل را بر غرض و عداوت می‌گذاریم و سعی در عذرآوری و توجیه نیکوی رفتارهای هم نداریم. به جای آنکه تفاوت عملکرد و موضع‌گیری را حمل بر اجتهاد مختلف کنیم، مسأله را اخلاقی و عاطفی می‌کنیم و همه چیز را دایر مدار منافع و اغراض فردی و گروهی، تحلیل می‌کنیم.


3. به جای آنکه منصفانه، محاسن و قوت‌های همدیگر را دیده و تحسین و تقویت کنیم، تنها نقاط ضعف و خطاهای همدیگر را برجسته کرده و تبلیغ می‌کنیم.


4. شنیده‌های‌‌مان را از هم بدون آنکه مستند به دلایل محکمه‌پسند و خداپسند باشند، نشر داده و علیه هم استفاده می کنیم. غافل از اینکه: «کَفَى بِالْمَرْءِ کَذِبًا أَنْ یُحَدِّثَ بِکُلِّ مَا سَمِعَ / همین حد از دروغ برای فرد کافی است که هر چه می‌شنود به زبان آورد.»(به‌روایت مسلم)


5. خطاهای اخلاقی که از زندگی هم سُراغ داریم، اشاعه داده و دستاویزی علیه هم قرار می‌دهیم؛ غافل از اینکه مصداق «اشاعه‌ی فحشا» است و ناقض توصیه‌های نبوی مبنی بر حُرمت پیگیری و افشای زشت‌کاری‌های دیگران و ضرورت پرده‌پوشی: «صَعِدَ رَسُولُ اللَّهِ(ص) الْمِنْبَرَ فَنَادَى بِصَوْتٍ رَفِیعٍ فَقَالَ: یَا مَعْشَرَ مَنْ أَسْلَمَ بِلِسَانِهِ وَلَمْ یُفْضِ الْإِیمَانُ إِلَى قَلْبِهِ لَا تُؤْذُوا الْمُسْلِمِینَ وَلَا تُعَیِّرُوهُمْ وَلَا تَتَّبِعُوا عَوْرَاتِهِمْ فَإِنَّهُ مَنْ تَتَبَّعَ عَوْرَةَ أَخِیهِ الْمُسْلِمِ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ وَمَنْ تَتَبَّعَ اللَّهُ عَوْرَتَهُ یَفْضَحْهُ وَلَوْ فِی جَوْفِ رَحْلِهِ»(ترمذی و ابن‌حبان)؛ «إِنَّکَ إِنِ اتَّبَعْتَ عَوْرَاتِ النَّاسِ أَفْسَدْتَهُمْ»(ابوداود، ابن‌حبان)؛ «لا یَسْتَرُ عَبْدٌ عَبْدًا فِی الدُّنْیَا إِلا سَتَرَهُ اللَّهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ»(مسلم)


6. گمان می‌کنیم رشد دیگری، به ضرر ماست و از مطرح شدن همدیگر ناخوش می‌شویم. از یاد می‌بریم که غرض بهبود وضع اجتماعی و سلامت اخلاقی و نشاط دینی است و نه دیده‌شدن ما.


7. برای همدیگر دعا نمی‌کنیم. برای کسانی که مثل ما نمی‌اندیشند و در طیف ما نیستند، از صمیم دل و در لحظه‌های روشن، بهروزی آرزو نمی‌کنیم. 


8. اگر به دل‌های‌مان نگاه کنیم، می‌بینیم حجم قابل توجهی کینه، بُغض و حِقد در دل‌های‌ ماست. وقتی می‌خوانیم: «وَلَا تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلًّا لِّلَّذِینَ آمَنُوا»(حشر/10)، تنها کسانی در ذهن ما می‌آیند که از طیف ما هستند، «الذین آمنوا» را بسیار محدود تفسیر می‌کنیم. 


خوشا احوال سعدبن‌أبی‌وقّاص که می‌گفت:‌ «لا أَجِدُ فِی نَفْسِی لأَحَدٍ مِنَ الْمُسْلِمِینَ غِشًّا، وَلا أَحْسُدُهُ عَلَى شَیءٍ أَعْطَاهُ اللَّهُ إِیاهُ؛ در دلم کینه و کدورتِ هیچ مسلمانی را احساس نمی‌کنم و به مواهبِ خداداد هیچ مسلمانی، حسد نمی‌برم.»(به‌روایت طبرانی، نسائی و احمد)


با اینکه اغلب در نماز جماعت، ادای زکات، روزه‌ی رمضان و قرائت قرآن، کارنامه‌ی خوبی داریم، اما بی‌توجهی‌های‌مان به لوازم اخوت دینی، پاک ما را «مُفلس» می‌کند.


چه بد است که آدم مفلس شود.