عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

زندگی شاید همین باشد...

زندگی شاید همین باشد...
همین تماشا کردن.
تنبلانه، رها از عطش پیشرفت و موفقیت. بی‌خیال رقابت و مقایسه. بی‌اعتنا به کارزارهای انبوه. برکنار از هر غائله و غلغله‌ای که آشوبت می‌کند. دست در دست رؤیاهای سبک و رنگ‌های ملایم، حرف‌ و حدیث‌هایی را که از حاشیه‌ی زندگی تغذیه می‌کنند، پُشت گوش بیندازی؛ به دهان تفکر و حقیقت، پستانکی بگذاری تا آرام گیرد و دریابد که چشم‌های خواب‌آلود، چقدر به شرم شب‌بوها شبیهند. به شعله‌‌های ناسیراب ذهن، فوتی هدیه کنی، تا از تمناهای مُحال و پُرحیله، بیاسایند.

فارغ از هر تشویش، جز تشویش معطر شاخه‌ها، به رفت‌وآمد موج‌دارِ پرده‌ی آویخته چشم بدوزی و دل بدهی به هوای خنک شبانه‌‌ای که از پنجره‌ی نیم‌گشوده می‌وزد و اعتراف صریح درختان را با تنهایی‌ات قسمت می‌کند. 
عقربه‌های عقیمِ عقب‌مانده و زمانِ زمین‌گیرِ زبان‌بسته‌، دست از التماس برداشته‌اند. آشتی کرده‌اند با باد. با هر چه بادا باد.

زندگی شاید همین باشد. همین نگاه بیدار و ساکت، همین غفلت شاعرانه و معصوم، همین لم دادن بی‌دغدغه، بی‌غائله، بی‌غُلغله. 
همین پرده‌ی آویخته که موج‌‌های آهنگین دارد، همین هوای خنک شبانه که دزدیده از درزِ درها و پنجره‌ها سرک می‌کشد، 
و همین گوش دادن به اعتراف صریح درختان. 

زندگی شاید همین باشد. همین لحظه‌های لبالب از خالی. خالی از زوائد زندگی. خالی از هر چیز. 
از هر چیز جز تماشا و سکوت.