سوگند به نفس قناری، وقت طلوع گل،
سوگند به خواب گنجشکها در شاخهی صبور،
سوگند به هوس معصوم جوبار در پای درخت،
سوگند به سخاوت رنگین شببوها با دست خالی شب،
سوگند به بیتابی باد در گیسوان باغ،
سوگند به ترانههای مجعّد دریا،
سوگند به شورش معطر بهارنارنجها،
سوگند به لغزش شفاف اشکهای سحر،
سوگند به سکوت خرسند آسمان،
سوگند به ساقههای تُرد علف،
سوگند به جراحت شرابآلود شقایق،
سوگند به شکوه شبانهی کویر،
سوگند به لبخندهایی که بوی صبح میدهند،
سوگند به حرفهایی که فرزندان بارانند،
سوگند به دل،
دلی که دلیل آفتاب است؛
سوگند به تو،
تویی که آبروی خدایی؛
و سوگند به عشق،
که ترجمهی آهِ آینه است؛
زندگی
پیشتر از کلمات ما
بیشتر از کلمات ما
به مرگ
مدیون است