عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

رنگین کمان از کدام سمت آسمان آغاز می‌شود؟

من و تو، تو و من، همه گم کنیم!

«از کُره‌ی خالی فضا
پژواکی به گوشم آمد.
 صدایی تنها که فریاد می‌زد:
« عشق من ، عشق من!»
و ندانستم که من آن کلمه را شنیدم
 یا بر زبان آوردم
کلمه‌ای که سکوت بی پایان فضا را پُر کرد.»
- کتلین رین

این شعر، از ژرف‌ترین‌هاست. روایت‌گرِ آن حال نادری که گفتن و شنیدن در هم می‌آمیزند. هویت‌های مزعوم، من‌ها و توها، دود می‌شوند. آنجا که نمی‌دانی گوینده‌ای یا شنونده؟ محبّی یا محبوب؟ آن صدا از درون تو می‌تراود یا از بیرون؟ شناور شده‌ای در آب‌هایی شیرین. آنجا که دل‌کَنده‌ای از این‌که عاشق باشی یا معشوق. تنها در عشق پیچیده‌ای. آنجا که محبت، در رابطه با تو و دیگری، طرح نمی‌شود. بلکه محبت هوایی می‌شود که تو در آن بال گشوده‌ای. می‌شنوی: «عشق من! عشق من!» اما نمی‌دانی پژواک صدای دل توست، یا کلام معطر دیگری؟ چه اهمیتی دارد این عطر دل‌نواز از کجا می‌وزد؟ از دل تو، یا دل دیگری؟ مهم این است که مشام تو از عطر نیرومندی، سرشار شود. 
جادوزده‌ی این ندای شیرینی: «عشق من! عشق من!»، فارغ از اینکه گوینده‌ی آن تویی، یا دیگری. طعم و رنگ ندا مهم است. صداست که می‌ماند. من و تو که رفتنی هستیم. گروس عبدالملکیان گفته است:
«چه فرقی می‌کند
من عاشق تو باشم
یا
تو عاشق من.
چه فرقی می‌کند
رنگین کمان از کدام سمت آسمان آغاز می‌شود!»