عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

پروانه‌ها، فرزانگان حقیقی‌اند

گاهی درباره‌‌ی مطالبم از من سؤال می‌پرسند و خواهان توضیح بیشترند.
اما من حرفی برای گفتن ندارم. آنچه باید می‌گفته‌ام را گفته‌ام و افزون بر آن رنجورم می‌کند.
من جز آنچه می‌نویسم و نوشته‌ام، حرف چندان دیگری برای گفتن ندارم. گفتن، خسته و ملولم می‌کند. دوستانم از من می‌خواهند که با آنها حرف بزنم. اما من از حرف زدن خسته‌ام. جز اوقات محدودی که چیزی در من روشن می‌شود. غمی، امیدی، رؤیایی... می‌نویسم و وضع حمل می‌کنم و دیگر هیچ...
می‌پرسند چگونه نویسنده شدی و چطور می‌شود نویسنده شد؟
اما من پاسخی ندارم. نمی‌توانم داشت. من نمی‌دانم راه را چگونه رفته‌ام و اصلا شیوه‌‌‌ی من قابل بازگویی و پیشنهاد دادن هست یا نه.
می‌گویند چرا در وبلاگ یا اینستاگرام نمی‌نویسی تا دیگران درباره‌‌ی مطالبت نظر بدهند و گفت‌وگو شکل بگیرد.
اما من دوست ندارم در معرض انرژی‌های سیاه و منفی عده‌ای قرار بگیرم. کسانی که هم‌خون و هم‌هوای من نیستند و از نقد و تخفیف لذت می‌برند. چرا باید چنین فرصتی به آنها بدهم؟ چرا باید مجال مجروح شدن روح لاغرم را فراهم کنم؟
هر طایفه‌ای به من گمانی دارد / من زآنِ خودم، چنانکه هستم، هستم
چرا باید از گمان‌های تیره پذیرایی کنم؟
امام محمد غزالی می‌‌گفت: «سخن دشمنان در حق خویشتن بشنود؛ که چشم دشمن هم بر عیب اوفتد و اگرچه به‌دشمنی مبالغت کند، و لکن سخن وی نیز از راست خالی نباشد»
اما من را یارای چنین تجربه‌ای نیست. خسارتی که از شنیدن حرف‌های تیره متوجه من می‌شود بیشتر از سودی است که ممکن است تحصیل کنم.
ما در زندگی، مجال کوتاهی داریم برای تماشای رنگ‌ها. رنگ‌های آبی و صورتی و سبز. برای تماشای زندگی که سراسر رنگ است. برای جستجوی روشنی حتا به تعبیر کریستین بوبن از زیر ناخن‌های شیطان. 
فرصت کوتاه‌تر از آن است که صَرفِ مبارزه با تاریکی شود. نباید با تاریکی روبرو شد. تنها باید نور را بو کشید و هر جا چراغی روشن است، قدم آهسته کرد. 
خنده‌های روشن و تبسم‌های رازآمیز، افزون‌تر از فرصت زندگی ما هستند. برای شناور شدن در رازهای شیرین، فرصت کمی در اختیار داریم. 
پیش به سوی آنچه راز است. نه برای حل کردن آن، که برای حل شدن در آن. نه برای آموختن، که برای آمیختن. آمیختن با هر آنچه طعم صبح دارد. با هر آنچه خویشاوند باران است. 
فرصتی کمی در اختیار ماست تا با نسیم‌های بازیگوش، بال در بال شویم.
پروانه‌ها آگاه‌تر از ما هستند. 
پروانه‌ها، فرزانگان حقیقی‌اند.