عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

خواب اردیبهشت

الو سلام. خوبی؟ ببین یه خبر ناب دارم. مژدگونی یادت نره‌ها. اردیبهشت شده. هوا زده تو خط ترانه‌های شیش و هشت. خون تازه دویده تو رگای درخت و باغ. خاک، انگاری هفت خط شراب خورده، هر چی تو دل داشته، ترانه کرده. پرنده‌ها، دوره‌گردِ هر کوی و برزن شدن. آواز می‌فروشن. پروانه‌ها تازه فهمیدن لبخند یعنی چی. کفش‌دوزک‌ها دویدن بلد شدن. ببین، گل‌های صورتی ریز یادت هست رفتن از پیش ما؟ امروز دارن دسته دسته بر می‌گردن. زود پاشو، خوابیدن حرومه تو این وضع. پاشو چشماتو باز کن تنبلو. الو... الو... چرا صدا نمیاد؟ چرا هیچی نمی‌گی؟ الو... هستی؟


می‌دونم که هستی، از سرِ لوسی داری چیزی نمی‌گی. می‌دونم چه ذوقی کردی. ببین، الان وقت کز کردن و مهمل‌بافی که خرابم و بی‌حوصله نیست. دوران خمودی و خرابی و خمیری گذشته. اردیبهشت اومده. می‌دونی چه اسفندها دود کردیم تا بیاد. بیا بیرون بریم کوچه به کوچه کو به کو، گل از روی اردیبهشت بچینیم. نه، چیدن که خوب نیست. بو کنیم، ببوسیم. بیا هم‌پای زنبورهای عسل، هم‌بالِ پروانه‌های بیدل، و شانه به شانه‌ی هم، به استقبال اردیبهشت بریم. با یه بغل شعر روشن و دسته‌‌گلی از امید. باور کن اگه پاشی و بیای و این محشرو ببینی هر چی شعر فراموش، دوباره یادت میاد. سبدهاتو پُرِ شعر میکنه اردیبهشت...

الو... الو... چرا هیچی نمیگی.... هستی؟ چرا صدات نمیاد؟