به سنجهای برای داوری کوششها و آوردههای فکری، فلسفی، دینی، اخلاقی و حتی هنری رسیدهام و آن چیزی نیست جز وفاداری و توجه به حرمت حیات و بزرگداشت زندگی.
هر قرائتی از دین و اخلاق و هر کوشش فکری و فلسفی و هنری، هر اندازه مایهور از نبوغ و خلاقیت باشد، مادامی که وفادار به اصل حرمت حیات نباشد، در چشم من، قدر و قیمتی ندارد. ما زنده هستیم و زندگی میکنیم. این چیزی است که مراقبت و پرستاری از آن اهمیت اساسی دارد. زندگی محترم است و تفکر و هنر، خادمان زندگی هستند. حتی وقتی مرگ را برمیگزینیم باید از سرِ احترامی باشد که برای زندگی قایلیم. این باید البته تکیهگاهی جز درک بیواسطهی ما از زیستن ندارد. و چه کسی میتواند منکر حضور استوار میل به زندگی در همهی موجودات باشد. حتی آنجا که به ناگزیری، مرگ را انتخاب میکنند. آنچه وجه اشتراک همهی موجودات است زندگی است. ما زندهایم و باید به زندگی همدیگر و اصلِ حیات، احترام بگذاریم. پس، زندهباد زندگی و هر آنچه به زندگی احترام میگذارد.
آلبرت شوایتزر، ظاهراً نخستین کسی است که به صراحت و شفافیت از این اصل مهم و روشن، حرف میزند، بنیاد تفکر خود را بر آن استوار میکند و تمام زندگی خود را به رنگ آن در میآورد:
- توجه به درد و رنج انسان و احترام به زندگى آدمى در کوچکترین اجزاى آن باید قانون تخلفناپذیر حاکم بر جهان باشد. قانونى که نه با سخنپردازىهاى فاخر بلکه فقط با همدلى عمیق میان انسان ها تحقق مىیابد.
- من نسبت به همهی آنچه زندگى خوانده مىشود نمىتوانم احساسى جز احترام و توجه داشته باشم. نمىتوانم از شفقت ورزیدن نسبت به هر چیزى که زندگى و حیات خوانده مىشود خوددارى کنم. این، آغاز و بنیان اخلاق است. اخلاق عبارت است از احساس مسؤولیت بىحد و مرز نسبت به همهی موجودات.
- «احترام به زندگى»، ضرورت حفظ حیات، صیانت زندگى، آرى گفتن به زندگى. ما چنین تعابیرى را در اطراف خود مىشنویم، تعابیرى که سرد و سایهگون به نظر مىرسند اما حتى اگر کلمات محقر و کلیشهاى باشند از حیث معنى غنىاند. مثل دانهاى که به ظاهر بىاهمیت و حقیر مىنماید اما در درون خود قابلیت تبدیل شدن به یک گل دلانگیز و زیبا یا میوهاى حیاتبخش را داراست. این کلمات ساده، شامل نگرشهاى اساسىاى هستند که همه فعالیتهاى اخلاقى از آنها سرچشمه مىگیرد چه فرد از آنها آگاه باشد یا نباشد. از این رو پیش فرضها و زمینههاى رشد اخلاق، هر چیزى را که در اطرافمان مىگذرد در بر مىگیرد، نه فقط حیات انسان بلکه حیات در همه مخلوقات را.
هر دینى یا فلسفهاى که مبتنى بر احترام به زندگى نیست، دین یا فلسفه حقیقى نیست. از نظر شوایتزر اخلاق احساس مسؤولیت بى حد و حصر نسبت به همه موجودات است.
همان طور که رنگ سفید شامل پرتوهاى رنگى است احترام به زندگى نیز شامل همه عناصر و مؤلفههاى اخلاق است: عشق، مهربانى، همدلى، صلح و صفا، قدرت بر عفو کردن و بخشیدن.
- این واقعیت که در طبیعت یک مخلوق مىتواند براى مخلوقى دیگر درد و رنج به وجود آورد و حتى به بىرحمانهترین شکل ممکن با او رفتار کند راز سختى است که تا وقتى زندهایم بر ما سنگینى مىکند.
- پیش از آنکه به مدرسه بروم این موضوع کاملاً برایم غیرقابل درک بود که چرا در دعاهایى که وقت غروب مىخواندم فقط باید براى آدمها دعا مىکردم. به همین خاطر وقتى مادرم با من دعا مىکرد و مرا قبل از خواب مىبوسید دعایى را که خودم براى همه موجودات زنده درست کرده بودم زمزمه مىکردم. دعا این بود:
«خدایا از همه موجوداتى که نفس مىکشند حمایت کن و به آنها برکت ببخش. آنها را از همه بدىها حفظ کن و بگذار آنها در آرامش و اطمینان به خواب بروند.»