رفیق، در اصل، کلمهای عربی است و برگرفته از «رِفق» به معنای نرمی و ملایمت، در برابر «عُنف» که خشونت است.(عامَلَهُ بِرِفْق : بِلُطْفٍ ، بِرِقَّةٍ رِفْقاً بِهِ)
رفیق خوب در نظر من کسی است که در نهایت ملایمت و نرما با آدم رفتار کند. چه در گفتار و چه در کردار.
رفیقی که حقیقتِ عُریان را میکوبد توی صورت آدم و بعد میگوید چون با تو راحت بودم گفتم و چون دوستت دارم اینگونه حرف میزنم، به اسم رفیق است نه به رسم.
رفیق خوب، یا حقیقت را از آنرو که گزنده است به روی من نمیآورد یا در نرمترین و کمآزارترین و تیزیگرفتهترین وجه، میگوید.
رفاقت شانه به شانهی ملاطفت است.
رفیق، به لُطف سخن میگوید.
درازه گویی لازم نیست. اصلِ حرف را حافظ شیراز گفته است:
صبحدم مرغ چمن با گل نوخاسته گفت
ناز کم کُن که در این باغ بسی چون تو شکفت
گل بخندید که از راست نرنجیم ولی
هیچ عاشق سخن سخت به معشوق نگفت