مکالمهی صبور دستهایت
با رختهای آبی من
تماشایی است
راستی مادر،
اگر زندگی
دستهای کرخت من و گیسوان اندوهناک توست
اگر زندگی
لباسهای چرکین من و دستهای خستهی توست
اگر زندگی
آشفتگی گندمزار من و تکیدگی رخسار توست
پس این شانهها
از چه رو چنین گرمند؟
این شانهها که طعم غزلهای خوب را دارند؟
صدیق قطبی؛ آبان 95