اینکه میگفتند در بهتر از خود نظر مکن که ناشاد شوی و به آنان که کمتر بهرهمندند نگاه کن تا شاکر و شادان باشی، ممکن است موجب شائبهای شود: خلاف مروّت است که آدم از دیدن حال و روز محرومان شاد شود.
اما به نظر میرسد مُراد این نیست که ناداری و ناتوانی آنان مایهی شادی تو شود، بلکه هدف این است که با نظر به آنان که از داشتههای تو بیبهرهاند، غبار عادت بنشانی و دریابی که واجد چیزهایی هستی که باید قدر بدانی و از وجودشان مسرور باشی.
ما آدمها چون به داشتههایمان خو میگیریم، عادتزده میشویم و دیگر اصلا نمیبینیمشان. از یاد میبَریم که چه چیزها داریم. تأمل در احوال آنان که کمتر از ما بهرهمندند چشمهای ما را به آنچه داریم باز میکند.
در «به» ز خودی نظر مکن، غصه مخور
در «کم» ز خودی نظر کن و شاد بزی
(رودکی)
شائبهی دیگر این است که چنین نگرشی انسان را متوقف میکند و از پیشرفت و ترقیخواهی باز میدارد. اما باز دارد، مگر چه میشود؟ پیشرفت و ترقی و دویدن در میدان رقابت آنقدر حیاتی است که بیرزد آدم خرسندی و رضایت و قدردانیاش را از کف بدهد؟
ضمن اینکه این نگرش اقتضا نمیکند تو طالب وضع بهتر نباشی و برای دستیابی به آسودگی بیشتر تلاش نکنی. میگوید برای اینکه فراموش نکنی چه مواهب و بهرهمندیهایی داری و همواره شاکی و نالان نباشی و از آنچه هستی و داری، خرسند باشی، میتوانی به محرومان نگاه کنی. نه اینکه از دیدن حال و روز آنها شاد شوی، بلکه با دیدن حال و روز آنها، متوجه چیزهایی شوی که داری و از یاد بُردهای.