یکی از راههای شادکامی این است که به احوال کسانی نگاه کنیم که آرزومند وضع و زندگی ما هستند. روشن است که در زندگی هم کسانی هستند داراتر و شاید شادابتر از ما و هم کسانی ناتوانتر و در تنگنایی بیشتر.
در نظر گرفتن آنانی که از داشتههای ما محروماند، مایهی قدردانی و نیز شفقت ما میشود. گر چه این عارضه نیز ممکن است تهدیدمان کند که به درجازدن راغب شویم. اما بهتر است نگران این بُعد نباشیم. حرص و آزمندی آدمی، راهش را پیدا میکند. بهجای اینکه غصهی درجا زدن را بخوریم بهتر است نگران از کف رفتن قدردانی و ابتلا به ناسپاسی باشیم.
اینجاست که تأمل در احوال فرودستان و آنان که وضع به مراتب وخامتبارتری از ما دارند، میتواند هم عامل قدرشناسی و حقگزاری ما باشد و هم اینکه از تلخکامی و غمناکیمان بکاهد.
دیگران پُرشماری وجود دارند که آرزومند وضع ما هستند، پس، شاکر و شادمان باشیم.
در حدیثی از پیامبر(ص) آمده است:
«أنظُرُوا إلی مَن أسفَلَ مِنکُم وَلاتَنظُرُوا إلی مَن هُوَ فَوقَکُم فَهُوَ أجدَرُ ألّا تَزدَرُوا نِعمَه اللهِ عَلَیکُمُ / به فروتر از خود بنگرید و به فراتر از خود نظر مدوزید تا از ناسپاسی نعمت خداوند ایمن شوید.»(بهروایت بخاری و مسلم)
زمانه پندی آزادوار داد مرا
زمانه چون نگری سربهسر همه پند است
بهروز نیک کسان گفت تا تو غم نخوری
بسا کسا که به روز تو آرزومند است
زمانه گفت مرا: خشم خویش دار نگاه
کِرا زبان نه به بندست پای در بند است
بدان کسی که فزون از تو، آرزو چه کنی؟
بدان نگر که به حال تو آرزومند است
(رودکی)
سعدی میگوید: «هرگز از دور زمان ننالیده بودم و روی از گردش آسمان در هم نکشیده مگر وقتی که پایم برهنه مانده بود و استطاعت پایپوشی نداشتم به جامع کوفه درآمدم دلتنگ یکی را دیدم که پای نداشت سپاس نعمت حق بهجای آوردم و بر بیکفشی صبر کردم.»(گلستان، باب سوم)
«- یعنی شما هیچ طلبی از زندگی ندارید؟ هیچ افسوسی در زندگی ندارید؟
فرمان آرا: نه افسوسی نیست. پدرم همیشه میگفت اگر خدا میخواست نعمتهایش را بین بندگانش به طور مساوی تقسیم کند، به ما بیشتر از سهممان رسیده است؛ پس همیشه شاکر باشید و کاری کنید که دیگران هم سر سفرهتان نان بخورند. این ایدهی زندگی کردن ما بوده است.
شایگان: پدر من هم دقیقا همین سخن را میگفت. حکمتی واقعاً در این سخن است. هفت میلیارد آدم روی کرده زمین هست، ما جزو آن یک درصدیم... حتی شاید کمتر از همان یک درصد. چه افسوسی میتوانیم داشته باشیم؟»(از گفتگو با داریوش شایگان و بهمن فرمان آرا، اندیشه پویا، شماره ۱۷، تیر ماه ۱۳۹۳)
--
پیوست:
«ما انسانها عمدتاً به این دلیل ناشادیم که سیریناپذیر هستیم؛ پس از آنکه سخت برای آنچه میخواهیم کار کردیم معمولاً علاقهمان را به آنچه بدان میل داشتیم از دست میدهیم. به جای احساس رضایت، ملول میشویمو در واکنش به این ملال، به سراغ ارضای امیال تازه و حتی بزرگتری میرویم.
دو تن از روانشناسان این پدیده را بررسی کردهاند و نامی به آن دادهاند: خوگیری به لذت.
یک راه رسیدن به شادکامی این است که فرایند خوگیری را در همان نطفه خفه کنیم: وقتی به چیزی رسیدیم که برای داشتنش سخت تلاش کردهایم، باید دست به کارهایی بزنیم تا آن چیز برایمان عادی نشود... آسانترین راه برای رسیدن به شادکامی این است که بیاموزیم چگونه چیزهایی را بخواهیم که داریم.
رواقیون گمان میکردند پاسخی برای این پرسش دارند. آنها توصیه میکردند که تصور کنیم همهی چیزهای مورد علاقهمان را از دست دادهایم... رواقیون از این شگرد که آن را «فکر کردن به اتفاقات ناگوار» مینامیم، استفاده کردهاند. به نظر من این ارزشمندترین شگرد در جعبهی ابزار روانشناختی رواقیون است.
خوگیری به لذت آنقدر قوی است که میتواند توانایی لذت بردن از زندگی و جهان را در ما بکُشد. فکر کردن به اتفاقات ناگوار راهحل قدرتمندی برای مقابله با خوگیری به لذت است. اگر به از دست دادن داشتههایمان فکر کنیم، میتوانیم دوباره آنها را کشف کنیم و با تجدیدِ احساس قدردانی از داشتن آنها،توان لذت بُردن از آنها را هم در وجودمان احیا کنیم.
سنکا میگوید: «بخت بد بیش از همه به کسانی ضربه میزند که جز به بخت خوش نمیاندیشند.» اپیکتتوس هم همین توصیه را میکند: «باید به خاطر داشته باشیم که هیچ چیز در هیچ کجا برای همیشه نمیپاید. اگر متوجه این نکته نباشیم و بیخیال با این فکر زندگی کنیم که همیشه از همهی چیزهای خوبی که داریم برخوردار خواهیم بود، وقتی که آن چیزهایی را که دوست داریم از دست میدهیم، گرفتار رنج و محنبت عظیمی میشویم.»
توصیهی اپیکتتوس این است: «دقیقاً همان لحظه که فرزندمان را میبوسیم باید با خودمان فکر کنیم که شاید او همین فردا از دنیا برود.»... اپیکتتوس توصیه میکند وقتی از دوستی خداحافظی میکنیم، خوب است به این فکر کنیم که شاید این آخرین خداحافظیمان باشد. با این کار کمتر ممکن است به دوستانمان عادت کنیم و در نتیجه لذت بیشتری از دوستیمان میبریم.»
(فلسفهای برای زندگی، ویلیام اروین، ترجمه محمود مقدسی، نشر گمان، 1393)