نخستین و مهمترین چیزی که عارفان مسلمان در باب خدا میگویند این است که او «واحد» و بلکه «احد» است. قرآن نیز وقتی در مقام سخن گفتن از خداست، اول از همه به «احدیت» او اشاره میکند: «قل هوالله احد».
«وحدانیت» خداوند، مهمترین مشخصهی اوست.
عارفان به ما میگویند ارتباط با خدای «احد»، مستلزم این است که ما واجد روحی منسجم و یکپارچه شویم و یا به زبان دینی «خالص» گردیم. تا به «وحدت» درونی نرسیم، از تجربهی خدای واحد نصیبی نمیبریم.
برای ارتباط با خدای احد، نیاز به همسنخی است. اساساً در هر ارتباطی، حدّی از همسنخی لازم است. هر چه روح ما به «وحدت» برسد، همسنخی بشتری با خدای واحد پیدا میکند. عارفان به ما میگویند اغلب ما در وضعیت «تفرقه» به سر میبریم و برای تحصیل «جمعیت خاطر»، نیاز به سلوک و کوشش داریم.
اقبال در دفتر «رموز بیخودی» و در تفسیری که از سورهی اخلاص به دست میدهد، تحقق «قل هو الله احد» را اینگونه میبینید:
«با یکی ساز از دوئی بردار رخت
وحدت خود را مگردان لخت لخت
یک شو و توحید را مشهود کن
غائبش را از عمل موجود کن»
توحید، در منظر عارفان، یک تحول و دگردیسی عمیق وجودی از «وضعیت تفرقه» به «وضع مجموع» است و نه صِرف باور به یک گزارهی اعتقادی. این معنا را چه کسی بهتر از شمس تبریزی بیان کرده است؟
«گفت: خدا یکی است، گفتم: اکنون ترا چه؟ چون تو در عالم تفرقهای: صد هزاران ذره، هر ذره درعالمها پراکنده، پژمرده، فروفسرده. او خود هست. وجود او قدیم است. تو را چه؟ چون تو نیستی....
«ازعالم توحید، ترا چه؟ ازآن که او واحد است، ترا چه؟ چون تو صدهزار بیشی: هر جزوت به طرفی، هر جزوت به عالمی_ تا تو این اجزا را در واحدی او درنبازی و خرج نکنی. تا او ترا از واحدی خود همرنگ کند، سرت بماند و سِرّت.»(مقالات شمس)
فشردهی حرف عارفان در باب توحید این است که «دل یکدله کن»:
با من صنما دل یکدله کن
گر سر ننهم آنگه گله کن
(مولانا)
به نظرم میرسد تحصیل وحدت درونی و «جمعیت خاطر» از این نقطه آغاز میشود که بکوشیم در هر چه هستیم، تمام و کمال و خالص، باشیم. به هر چه میپردازیم، تمام و کمال و با همهی روح و جان، بپردازیم. سعی کنیم در لحظه، «شناور» باشیم. همهی وجودمان را جمع کنیم و هر چه بیشتر «یکدله» شویم.
ما امروزه، عمدتاً با قایقهای تیزرو، از روی آبها عبور میکنیم و کمتر به خودمان فرصت «شنا کردن» میدهیم:
«کاری که اینترنت میکند این است که ذره ذره ظرفیت تمرکز و تعمق مرا میخورد.
چه آنلاین باشم و چه نباشم. ذهنم اکنون توقع دارد که اطلاعات را به آن شیوهای که اینترنت توزیع میکند، یعنی به شکل جریان سریعی از ذرات، جذب کند. زمانی من در دریای واژگان غواصی میکردم اما اکنون فقط با جت اسکی در سطح این دریا حرکت میکنم.»(اینترنت با مغز ما چه میکند، نیکلاس کار، ترجمه محمود حبیبی)
ارتباط با خدا از رهگذر خلوص و وحدت روح ممکن میشود. خلوص و یکدلگی نیازمند شناوری در لحظه و تمرین «آهستگی» است. شاید هیچ چیز به اندازهی شتاب فزایندهی دوران معاصر، مانع معنویزیستن نیست و طبیعتاً هیچ چیز به اندازه آهسته زیستن، یاریگر زیست معنوی.
آهستگی، کُند عمل کردن نیست، خالص و با همهی وجود، عمل کردن است. با همهی وجود، گوش دادن، با همهی وجود تماشا کردن...
خلوص را از آهستگی طلب کنیم.