بیا بیاعتنا به غائلهی کسالتبارِ کلمات
بیرق سکوت را تا بارقههای سپیدرنگِ خلوص
تا ارتفاع فروتنانهی دوستی
برافرازیم
بیا بیخبر از پچپچ سایههای گیج شهر
به اندوه کودکانهی چشمهای هم خیره شویم
غبارهای انباشتهی زمان را
از دستهای هم بروبیم و
سماجت خطوط مضطرب را
در امتداد شیارهای پیشانی
دنبال کنیم
بیا ساعتی هم که شده
نغمههای سادهی سکوت را
همنوازی کنیم
شکار ابدیت را از چشمانداز لحظه
بپاییم و
در مزههای نوشین محرمیّت
مرهمی پیدا کنیم
بیا دوستی را فراسوی اقلیمهای واژه
آنسوتر از چهارراههای مغشوش زبان
در حریم پُرحرارت یک نگاه
در همکلامی غزلخیز دستهایمان
معنا کنیم
گوش کن...
میان اینهمه غریو و عفونت بیداد
چه خلوص مشترک آرامی
در این سکوت پهناور
چادر زده است
گوش کن...
وقتی کلمات به خواب رفتهاند
نبض زندگی چه زیبا
چه آرام
چه
آبی است...
گوش کن...
20 خرداد 95- صدیق قطبی