عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

به گردن بگیر و بکوش جُبران کنی

 در تئاتر فوق‌العاده‌ی «سقراط» که مدتها پیش دیدم، کلام ارزشمندی از زبان سقراط، به تکرار تأکید می‌شد:

«خودت رو بشناس؛

خودت رو مثل یک انسان بشناس؛

خودت رو از راه درد و رنج بشناس؛

حد و مرزت رو بشناس؛

گناهانت رو گردن بگیر؛

و سعی کن گناهانت رو جبران کنی»


به‌گمان من نه خودسرزنش‌گری و نه اعتراف‌های رقّت‌بار که بیشتر به هدف تخلیه و تشفی سویه‌ی خطاکار خویش انجام می‌دهیم، راه درستی در برابر خطاها و گناهانمان نیست. اوّلی از قوا و توان آدم، با کم‌رنگ کردن مدام خوددوستی و عزت‌نفس، می‌کاهد و دومی، به نظر، نوعی شانه‌سبک کردن است و تصور باطل تبرئه شدن و خلاصی یافتن. چنانکه اریک امانوئل اشمیت نوشته است:


«فوق‌العاده است. مدتها فکر می‌کردم آدمهایی که اعتراف می‌کنن، وجدان اخلاقی بالایی دارن. و حالا متوجه می‌شم که بعضی‌ها همون طوری که استفراغ می‌کنن اعتراف می‌کنن، بالا می‌یارن تا دوباره شروع کنن.»(مهمانسرای دو دنیا)


به گمانم نخستین گام مطلوب این است که آدم برکنار از خودفریبی، گناهانش را به گردن بگیرد. یعنی با خودش روراست و صریح باشد و به این خودآگاهی برسد که چه گناهان و خطاهایی از او سر زده است. این خودآگاهی صریح و قاطع، گام اول و بسیار مثبتی است.

و دیگر اینکه، به جای سرزنش و های و هوی و اعتراف کردن و...، سعی در جُبران داشته باشد.


البته روشن است که گاهی جبران یک خطا و یا گناه، مستلزم اعتراف به آن نزد کسی است که مستقیماً از خطا و گناه ما آسیب دیده است و یا بدعملی ما متوجه او بوده است. اعتراف و دلجویی و طلب بخشایش در این موقعیت، خود نوعی جُبران گناه است و کاستن از آلام.

اما در باب «جبران گناه» می‌توان ابعاد وسیع‌تری را مدنظر قرار داد.


به نظر می‌رسد ما با هر خطا و گناهی، مایه‌ی گسترش تاریکی شده‌ایم. حفره‌ای در هستی ایجاد کرده‌ایم. و ازاین‌رو، با اقدام به رفتار مثبت و نیک‌خواهانه‌‌ی بیشتر، می‌توانیم، تا حدّی، به گسترش روشنایی یاری دهیم و اثر سوء ایجاد شده را، از طریقی دیگر جبران کنیم.


به گمانم اگر این دو گام را جدی‌ بگیریم، وقتی گرفتار خطای بزرگی هم شویم، با آنکه به نحوی صریح و قاطع، گناه‌مان را به گردن می‌گیریم، به جای غلتیدن به دام خودفرسایی و انرژی‌سوزی، که از مسیر سرزنش و ملامت بسیار، اتفاق می‌افتد، می‌کوشیم در حد توان و مجال، خیر بیشتری را به رگِ هستی تزریق کنیم.


جبران کنیم. گناه‌مان را جبران کنیم. اول به گردن بگیریم و سپس بکوشیم جبران کنیم. حتی اگر فردی که مستقیماً از جانب ما آزردگی و آسیب دیده است، التیام و تشفّی کامل نیابد، با گسترش خیر در هستی، با کاستن از رنج‌های دیگران، می‌توانیم تا حدّی جبران کنیم.


همین که حشره‌ی بی‌خطری را از سرِ تفنن نکشی، لبخندی به کودکی ببخشی، عنان‌داری کنی که بی‌مبالاتی دیگر رانندگان را با دشنام و بدگویی تلافی نکنی، به صبوری و حوصله به کسی گوش دهی، بخشی از عصرانه‌ات را با هم‌کار و رفیقت قسمت کنی و کلامت را بپایی که بی‌هوا دلی را نگزد، نوعی جُبران است و گسترش خیر. گیرم اندک. گیرم ناچیز. اما بهتر از لابه و زاری و اعتراف‌های دل‌رُبا و حمایت‌خواه است.


به گردن بگیر و بکوش جُبران کنی.


همین.