فرض کنید با کسی مواجه میشوید که کیف پولی را پیدا کرده و آن را به مراجع قانونی تحویل میدهد تا به دست صاحبش برسد. صدا و سیما با وی گفتگو میکند و میگوید تو که میتوانستی کیف پول را برداری برای خودت و کسی هم خبر نمیشد، فرد مذکور در پاسخ بگوید: دوست داشتم به شهرت برسم و با من مصاحبه کنند. یا بگوید ترسیدم که لو بروم و عواقب بدی داشته باشد.
با شنیدن این حرفها چه حسی به شما دست میدهد؟ آیا باز عمل این فرد را اخلاقی میدانید یا اینکه میگویید: روشن شد که به خاطر مصون ماندن از عواقب احتمالی و یا رسیدن به شهرت رسانهای چنین کرده و کارش شایستهی تحسین و نکوداشت اخلاقی نیست.
اگر فروشندهای را ببینید که غش نمیکند، گرانفروشی نمیکند، اما با کمی تحقیق متوجه شوید که به این سبب چنین رفتار میکند تا از جریمه اداره تعزیرات مصون بماند و یا اینکه به عنوان فروشندهی نمونه شناخته شده و پاداش بگیرد؛ آیا همچنان عملکرد این فروشنده را اخلاقی تصور میکنید؟
حال فردی را در نظر بگیرید که به حقوق دیگران احترام میگذارد، تعهد و امانت و صداقت دارد، اما وقتی علت و انگیزهی رفتارهایش را سوال کنی بگوید به خاطر دستیابی به بهشت اخروی و یا نجات از دوزخ ابدی...
آیا رفتار او را اخلاقی توصیف میکنید؟ آیا چنین فردی را میشود اخلاقاً تحسین کرد؟
کانت میگفت تنها عملی اخلاقی است که صِرفاً از روی انجام وظیفه صورت گرفته باشد.
اما شاید این قاعده کانت زیاده سختگیرانه باشد.
بیایید به شهود وجدانی خود رجوع کنیم.
اگر با فردی رویارو شدیم که از مستمندان دستگیری میکند و انگیزهی خود را از این عمل، دستیابی به آرامش درونی و یا تقویت بُعد معنوی خود عنوان کند. به نظر میرسد همچنان عمل او را اخلاقی قلمداد میکنیم.
اما اگر همان فرد بگوید مقصودم دستیابی به فائدهای بیرونی است. مثلا حیثیتی اجتماعی و یا محبوبیت و یا پاداش و...؛ در این شرایط، شهودمان چه میگوید؟ آیا همچنان فعل او را اخلاقی و تحسینانگیز قلمداد میکنیم؟
به نظرم میرسد و این دیدگاه صِرفاً با رجوع به دروننگری شخصی خودم است، که صِرفاً زمانی فعلی را میتوان اخلاقا خوب و تحسینآمیز توصیف کرد، که به انگیزهی دستیابی به فوائدی بیرونی و انضمامی نباشد، بلکه مقصود، انجام وظیفه یا دستیابی به مطلوبهای روانی و یا ارتقای بُعد معنوی فاعل باشد.
به گمان من کسی که به انگیزه رسیدن به بهشت و یا نجات از دوزخ، از انجام امور ناروا پرهیز میکند و یا کارهای خوب میکند، فردی اخلاقی نیست و رفتارش را نمیشود اخلاقی توصیف کرد.
در قرآن آمده است که عمل نیک باید به منظور «ابتغاء رضایت خداوند» انجام گیرد. مطابق تلقی عارفان، خداوند حقیقت محض، خوبی محض و زیبایی محض است و تقرب به خداوند و کسب رضایت او، در واقع همان بهرهمندی بیشتر از حقیقت، خوبی و زیبایی است.
عموم دینداران بر این باورند که عمل نیکی که به منظور کسب رضایت باری انجام نگیرد، بیثمر و تباه است، اما مطابق منظر پیشگفته، میشود گفت هر کسی که به قصد تقرب و بهرهمندی بیشتر از بنیادیترین نیازهای بشری، که همان حقیقت و زیبایی و خوبی اند، فعل نیکو میکند، در واقع به منظور «تقرب به خداوند» نیکو زیسته است.