عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

غبطه

چند چیز در زندگی شدیدا غبطه‌ناک و حسودم ‌کرده‌اند. از این چند چیز تنها می‌توانم 2 موردش را فاش بگویم. یعنی در نسخه‌ا‌ی قابل انتشار ذکرش کنم.

همیشه با دیدن یک متن زیبا و ادبی، سراسر غبطه شده‌ام. غبطه به حال آن مایه‌ از هنرمندی و قوه‌ی خیال که توانسته چنین نظمی پرنیانی را رقم بزند. همیشه به حال و استعداد شاعران و نویسندگان متن‌های ادبی رشک بُرده‌ام. یادم نمی‌آید که دلم خواسته باشد یک نخبه‌ی علمی باشم و یا صاحب کتابی نامدار در مقولات علمی و پژوهشی. اما همیشه تمنا داشته‌ام که کاشکی این شعر را من گفته‌ بودم و نه شاعرش. کاشکی این داستان را من آفریده بودم و نه نویسنده‌اش. با خود زمزمه کرده‌ام: لامصّب چه طوفانی انگیخته... چه شوری آفریده... چه جلوه‌ای نموده... من به تمام شاعران تاریخ و نویسندگان متن‌های ادبی و داستان‌های دلاویز حسودی می‌کنم و این حسادت را تا پایان عمر با خود خواهم داشت.(حسادت نه در معنای دقّی آن که به معنای آرزوی سلب نعمت از فرد است.)

اما مورد دیگر اینکه، من همیشه با مشاهده رفتار و یا روحیات رفیع اخلاقی یکپارچه غبطه شده‌ام. مثلا کسی که به صدق برایم گفته در تمامی عمر خویش با نفرت و کینه بیگانه بوده است، مرا آکنده از رشک و غبطه کرده است. هرگز از مشی و سیر اخلاقی زندگی خود رضایت نداشته‌ام اما همواره به حال انسان‌هایی که فضیلت‌مندانه زیسته‌اند غبطه خورده‌ام. مشاهده‌ی پاکی و طهارت روحی، فضیلت، مکرمت و سجایای اخلاقی همیشه مرا شرمگین و در عین حال غبطه‌ناک داشته است. همچنان که یادآوری احوال مادرترزا، آلبرت شوایتزر و البته مصطفی ملکیان و تنی چند از دوستانم که نام‌شان را نیاورم بهتر است، برای من رشک‌آور و حسرت‌انگیز بوده‌ است. شاید این غبطه و آزرم اخیر، مهمترین چیزی باشد که توجه به آن اندکی طعم رضایت باطن و خرسندی از خود را به من می‌چشاند. حال مرا شاعر گفته است:

أحبُّ الصَّالحین ولسْتُ منهمْ // لعلِّی أَنْ أَنَالَ بِهمْ شَفَاعَة

وَأَکْرَهُ مَنْ تِجَارَتهُ المَعَاصی // وَلَوْ کُنَّا سواءً فی البِضَاعة

[نیکان را دوست دارم گرچه از زمره‌ی آنان نیستم، بادا که این دوستی یاورم شود؛ و از کسی که سوداگر بدفعلی است کراهت و گریز دارم به‌رغم اینکه هر دو، بضاعت و کارنامه‌ای یکسان داریم.]