عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

در وضعیت نخستین

جان رالز، نظریه‌‌پرداز معاصر عدالت است که از مفاهیم کلیدی نظریه‌ی او مفهوم: «پس پرده‌ی بی‌خبری» است. سنجه و آزمونی است برای اینکه بفهمیم چه تصمیمی عادلانه است. می‌گوید وقتی می‌خواهید تصمیمی اتخاذ کنید یا قانونی به تصویب برسانید، باید فرض کنید که نمی دانید زن هستید یا مرد. دین‌دار هستید یا بی‌دین، تابع این کشور هستید یا نه. باید همه‌ی این هویت‌های گوناگون خود را موقتاً به فراموشی بسپارید. آن وقت قانونی تصویب می‌کنید که سوگیری‌های شما در آن دخالتی ندارد. مثل اینکه کیکی به شما بدهند و بگویند به چهار قسمت تقسیم کنید، منتها از پیش ندانید که کدام یک از تکه‌ها از آن شما خواهد بود. بگویند شما تقسیم کنید اما معلوم نیست کدام سهم‌تان می‌شود. در این حالت شما تمام تلاشتان را می‌کنید که بی‌طرفانه و به تساوی تقسیم کنید. چون نمی‌دانید پس از تقسیم سهم شما کدام تکه خواهد بود.

جان رالز می‌گوید عدالت داوری‌ای است که شما در «وضعیت نخستین» انجام می‌دهید. یعنی باید فرض و تصور کنید که هنوز لباس هیچ هویتی را به تن نکرده‌اید. قبل از اینکه وارد این عالَم شوید، یک‌جایی نشسته‌اید و اصلا معلوم نیست زن یا مرد، سیاه‌پوست یا سفید پوست، در یک خانواده‌ی مذهبی یا بی‌دین و... به دنیا خواهید آمد. در چنین وضعیتی، قانونی که شما به آن رضایت می‌دهید قانونی عادلانه است. چرا که اصلا منافع، باورها و سوگیری‌های یک طیف یا سنخ خاص را دخالت نداده‌اید. چرا که هنوز خودتان در کسوت و رنگِ یک قماش یا طیف خاصی نرفته‌اید.

من فکر می‌کنم این سنجه و ملاک را می‌شود گستره‌تر هم گرفت. یعنی وقتی که در وضعیت نخستین‌ایم و حتا نمی‌دانیم انسان متولد می‌شویم یا ماهی و یا مُرغ. انگار در این وضعیت، نگران از اینکه ممکن است ماهی به دنیا بیاییم و طعمه‌ی انسان‌ها شویم، جور دیگری به مسائل نگاه می‌کردیم.

جان‌مایه‌ی حرف جان رالز خیلی مهم است. ما عادلانه رفتار نمی‌کنیم چرا که ما نمی‌توانیم از موقعیتی که ما را احاطه کرده است فاصله بگیریم و از ابعادی کلان‌تر و از زاویه‌ای گسترده‌تر به مسائل نگاه کنیم. احتمالا در زمانی که برده‌داری رسم و عادتی جاری و معمول بود، انسان‌های باوجدان حتی نمی‌توانستند به قباحت آن پی ببرند. همچنان که در دموکراسی یونان باستان زن‌ها و برده‌ها و غیرآتنی‌ها شهروند واجد حق رأی به حساب نمی‌آمدند. اما ظاهرا این تلقی برای صاحبان فضل و دانش آن عصر، تبعیض‌آمیز و ناعادلانه به چشم نمی‌‌آمد چرا که نمی‌توانستند فراتر از هویت و موقعیت خود به دیگران نگاه کنند. ما گرفتار «خودبینی» هستیم و این خودبینی نخوت‌آمیز، مانع از نگاه عدالت‌محور و برابر به دیگران می‌شود. خواجه‌ی شیراز چه درست می‌گفت: "یک نکته‌ات بگویم: خود را مبین که رَستی."