عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

دیدن هر بامداد، اتفاق ساده‌ای نیست...

«ما را می‌گردند

می‌گویند همراه خود چه دارید؟

ما فقط رؤیاهایمان را با خود آورده‌ایم

پنهان نمی‌کنیم

چمدان‌های ما سنگین است

اما فقط

رویاهایمان را با خود آورده‌ایم.»      .: سید علی صالحی :.

تماشای طلوع دلبرانه و پُر غمز و اشاره‌ی خورشید در آغازین دقایق روز، آتش زیستن و ادامه دادن را در آدم می‌افروزاند. سپیده‌دمان و به گفته‌ی ابتهاج «شکوفه‌زار انفجار نور»، مجالی یگانه است تا هزار آرزو در جان آدم تنوره بکشد. که اگر آرزو نباشد، جز مُشتی خاک و گِل چه خواهیم بود؟ ما به همین آرزوها زنده‌‌ایم، آرزوهایی که هر چه فکر می‌کنیم خاکستر شده‌اند اما هر روز صبح به مدد نفس گرم خورشید و بوسه‌‌ی نجیب و تازه‌ی صبح‌دم، خُردک شراره‌هایی بازیگوش از جان بی‌رنگمان جوانه می‌زند و چشم و ابرو نشان می‌دهد. آری، آرزوها و رؤیاهای‌مان عمدتاً به تحقق نمی‌پیوندند اما چه باک! زندگی با رؤیا و آرزو هزار بار بهتر از زندگی عاری از آن است. همین آرزو کردن و رؤیا پرداختن هم کم کاری نیست، بگذارید کارنامه‌ی ما این باشد: سبدی از آرزوهای قشنگ و سُرخ‌آبی که خنکای آبی را مانند که بر پیشانی تب‌زده می‌پاشند. مایه‌ی خوشیِ دل و سبزی نگاه و بهجت روح. گیرم حسرتی هم بر دل می‌نشانند و آهی، گاهی، بر می‌انگیزانند. چنان که مهدی حمیدی شیرازی می‌گفت:

چیزی به روزگار بمانَد ز هر کسی

وز ما به روزگار به جز آرزو نماند