عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

دولت خاموشی و رؤیای فراموشی

«خواب، رؤیای فراموشی‌هاست.

خواب را دریابیم،

که در آن دولت خاموشی‌هاست»

یکی از خوش‌به‌حالی‌های آدم این است که شب که پلک‌هایش سنگین از خواب شده‌اند، آرزو کند که کاش فردایی باشد و او بتواند دوباره طعم زندگی را بچشد. به نظر من تنها در این صورت است که زندگی‌اش گران‌باری و ارزندگی لازم را دارد.

اما بسیاری از آدم‌ها وقتی آخر شب، غلتیده در رخوت رخت‌خواب، چشم‌هایشان را به آرامش خواب می‌سپارند چندان دل خوشی از طلوع فردا ندارند. آنقدر این «رؤیای فراموشی» و «دولت خاموشی»، این از سطح هشیاری و آگاهی رهایی یافتن، این در آغوش گرم خواب غنودن، برایشان خواستنی و مطبوع است که می‌گویند کاش دیگر بیداری‌ای نباشد و من در خلسه‌ی سپید این آرامش به خوابی ابدی فرو روم. شاعر هم‌شهری فقیدمان آقای هارون شفیقی گفته بود:

شراب خواب را نازم که زان گاهی شوم بی‌خود

بَرَم از خاطر خود رنج پُر آزار هستی را

یکی دیگر از خوش‌به‌حالی‌های آدم هم این است که هنگامی سر بر بالین خواب می‌گذارد هیچ کار نیمه‌تمامی فضای ذهنش را نیالاید. همه‌ی مشق‌هایش را نوشته و پایان جمله‌ها هم نقطه گذاشته است. این ناتمامی و کارها و مشغله‌های نیمه‌کاره از مشخصه‌های بارز و رنج‌آور عصر ماست. ما هر روزمان را با کلّی پرونده و مسأله‌ی باز و نیمه‌کاره به شب می‌آوریم و شب‌هنگام دل‌مشغول آن نیمه‌کاری‌ها و ناتمامی‌ها به خواب می‌رویم. در پایان عمر هم نمی‌توانیم همه‌ی پرونده‌هایمان را ببندیم و بمیریم و تنها مرگ است که پرونده‌ی نیمه‌تمام زندگی ما را مختومه اعلام می‌کند و به سادگی هر چه تمام «بر این هزار خط ناتمام»، «نقطه‌ی پایان» می‌‌گذارد. چه غمناک گفته است قیصر امین‌پور:

رونوشت روزها را روى هم سنجاق کردم:

شنبه‌هاى بى‌پناهى، جمعه‌هاى بى‌قرارى

عاقبت پرونده‌ام را با غبار آرزوها

خاک خواهد بست روزى، باد خواهد بُرد بارى

روى میز خالى من، صفحه باز حوادث

در ستون تسلیت‌ها، نامى از ما یادگارى