عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

افق روشن

بسیاری از شاعران، ترانه‌سازان و اهالی قلم می‌کوشند افق روشنی را پیشاروی ما قرار دهند. می‌خواهند دلمان را قرص کنند که فردا بهتر از امروز خواهد بود. با اطمینانی استوار از آینده‌ای حرف می‌زنند سرتاسر شیرینی و زیبایی. به گمان من، شعرها و نوشته‌هایی از این‌دست خیلی دلچسب‌اند، خیلی بالینی‌اند و آدم دوست دارد هر وقت دلش گرفت بخواندشان و خاطر خود را تسلی دهد. اما دروغ‌اند، بی‌اساس‌اند، بی‌پایه‌اند. تنها آرزواندیشی و خوش‌باوری‌اند. اشکالی هم ندارد. کار شعر هم همین است و از اکذب اوست احسن او. اما در همان دم که لذتی سُکرآور از خوانش آن شعرها می‌بریم نباید از یاد ببریم که اینها فقط و فقط شعر‌اند و هرگز توان پیش‌گویی آینده را - آن‌هم تا این حد آرمانی- ندارند. 

اما نکته‌ی دیگر و مهمتر شاید این است که در فردایی که من نیستم، آن روزهای شاد و آباد و آزاد به چه کار می‌آید؟ من می‌خواهم در همین روزگار سپنجی و کوتاه خود تحقق رؤیایم را ببینم، حس کنم، لمس کنم، وقتی که دیگر نیستم، چه باک که اصلا دنیایی باشد یا نه. البته این به معنی نفی کوشش برای فردایی بهتر حتی برای دیگرانی که بعد از من از آن فردا سود می‌برند نیست. این کوشش برای فردایی که در آن سهمی ندارم مصداق بارز نوع‌دوستی است. جالب آنکه همه یا اغلب کسانی که سخنان و شعرهای زیر را گفته‌اند، برای همیشه چشم‌هایشان را از این جهان بسته‌اند و در روزگار خود هرگز چنین فردایی را، چنین روز منتظری را ندیده‌اند. اما بازتکرار شعرشان، ترنم حسرت‌ناک تمناهای زیبا و دلنشان‌شان، حلاوت و ذوق‌انگیزی هنری به‌دنبال دارد، گر چه عاری از حقیقت و واقعیت است.

ای عزیزای دلم، یه روزی، ایوون از پرستوها، پُر می‌شه باز

ای عزیزای دلم، یه روزی، سبزه رو باغچه‌ها، چادر می‌شه باز

 ای عزیزای دلم، دوباره، غصه‌ها از دلامون، رُونده می‌شن

ای عزیزای دلم، یه روزی، غزلای مهربون، خونده می‌شن