عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

گلایه‌های سعدی از بی‌اعتنایی یا بی‌وفایی دوستان چقدر زیباست:


مبارزان جهان قلب دشمنان شکنند

تو را چه شد که همه قلب دوستان شکنی

-

شبی نپرسی و روزی که دوستدارانم

چگونه شب به سحر می‌برند و روز به شام

-

نه طریق دوستانست و نه شرط مهربانی

که ز دوستی بمیریم و تو را خبر نباشد

-

نه طریق دوستان است و نه شرط مهربانی

که به دوستان یکدل سَرِ دست برفشانی

[سرِ دست بر فشاندن: بی‌اعتنایی کردن]

-

تو خود از کدام شهری که ز دوستان نپرسی

مگر اندر آن ولایت که تویی وفا نباشد


این گلایه‌ها خیلی زیباست، گر چه نابجاست. اساسا از آبی که نمی‌جوشد نباید گلایه کرد. اگر دوستی و پیوندی به نحو طبیعی نجوشد و میوه‌ی توجه و مهر ندهد، چه جای گلایه؟ از تفقد و اعتنای بعد از گلایه چه فایده؟