عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

ایهام گنجشک‌ها

همین گنجشک‌های شاد و شنگ که در چشم‌های من دانه‌ی زندگی می‌پاشند، تهدیدی برای شالیزار همسایه‌اند. صاحب مزرعه طنابی بالای شالی‌ها کشیده و چند لباس را با فاصله از هم ‌آویخته است تا شاخه‌های برنج را از هجوم گنجشکان گرسنه نجات دهد. حق دارد انگار.


همین باران و بادی که این‌ روزهای میانی تابستان را شبیه روزهای ابرپوش پاییز کرده است و پنجره را خواستنی و منظره را دیدنی و ضیافت شعر و خاطره را گرم... آری همین باران و باد دیروز و امروز، شالی‌های مزرعه همسایه را خوابانده و در هم پیچانده و کار درو و برداشت محصول را به غایت دشوار کرده است. باد و باران در این موعد برای مزارع برنج آفت و خسارت است و خدا می‌داند چه مایه اندوه و نگرانی در دل و درون شالی‌کاران کاشته است.


من حق دارم از رازناکی گنجشک‌ها و شاعرانگی باد و ‌باران حرف بزنم و حظ ببرم اما حق ندارم رنج و افسوس شالی‌کاران را نادیده بگیرم.


همان چیزها که جهان را به چشم من معنی‌دار و مهربان می‌کنند احتمالا در چشم همسایه‌ی من نشانه‌ی بی‌اعتنایی و وقت‌نشناسی جهانند.


انگار جمله‌های هستی مثل شعرهای حافظند. سرشار از ایهام.