عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

آرمن (۴۲)

آرمن، دوست من، سلام. سلام و خداحافظ


من فکر می‌کنم هر انسانی در دل مرموز و معمایی خود، شب بی‌پایان و عظیمی دارد که در اغلب اوقات قادر نیست آن را به رسمیت بشناسد. شب بی‌کران و سهمناک تنهایی. اما در متن این شب ناپیدا کران، لحظات ناب و یگانه‌ای هست که فرزند عبور سوزان شهاب‌ها یا شکرخند ستاره‌هاست.


دوستی‌های نادر و هم‌نشینی‌های اندک‌شماری هستند که چنین خطوط فروزانی را در مساحت عریض شب، ثبت می‌کنند.


آدم‌ها در عمیق‌ترین سطح ارتباطی حتی، مثل عبور شتابان یک شهاب از وسعت پایدار شبند. شاید در مقایسه با آن پهنه‌ی تاریک، خیلی خُرد به نظر بیایند اما همان حضور به ظاهر کوتاه و خُرد آن‌هاست که شب سهمناک و پهناور تنهایی را زیبا و شاعر می‌کند.


دوست من، تمام آن‌سال‌های دوستی با تو در چشم من به اندازه‌ی لحظه‌ای برق‌آسا است. لحظه‌ای درخشش در شبی بی‌پایان. کوتاه اما یگانه. گذرا اما جاودان. مثل شهابی از شب تنهایی من عبور کردی و حالا تمامی شب‌ها، آبستن از خیال توست. 


می‌دانم که دیگربار از شب من نخواهی گذشت و می‌دانم این حرف آنقدر دردناک است که بهتر است ادامه پیدا نکند.


آرمن، هزار بار و صدهزار بار از تو ممنونم که عبور فروزان شهابی بودی در آفاق شب. صدهزار بار ممنونم.


آرمن، دوست عزیز من، سلام. سلام و خداحافظ