خوداندیش و اصیل، زندگی کن!
اصیل زیستن منوط به این است که آدمی تابع فهم و دریافت خویش باشد. فرزندِ دلیل باشد و نه تابع افراد. در این خصوص میتوان به چند دسته از آیات قرآنی اشاره کرد:
۱. آیاتی که در نکوهش کسانی است که میگویند تابع اجداد و پیشنیان خود هستیم و توجهی به قوت و ضعف دلیل، یا کارایی و ناکارایی ندارند:
«قَالُوا حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ آبَاءَنَا أَوَلَوْ کَانَ آبَاؤُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ شَیْئًا وَلَا یَهْتَدُونَ»(مائده/۱۰۴)؛ مىگویند آنچه پدران خود را بر آن یافتهایم ما را بس است. آیا هر چند پدرانشان چیزى نمىدانسته و هدایت نیافته بودند؟
«إِنَّا وَجَدْنَا آبَاءَنَا عَلَى أُمَّةٍ وَإِنَّا عَلَى آثَارِهِمْ مُقْتَدُونَ. قَالَ أَوَلَوْ جِئْتُکُمْ بِأَهْدَى مِمَّا وَجَدْتُمْ عَلَیْهِ آبَاءَکُمْ قَالُوا إِنَّا بِمَا أُرْسِلْتُمْ بِهِ کَافِرُونَ»(زخرف/۲۳و۲۴)؛ ما پدران خود را بر آیینى [و راهى] یافتهایم و ما از پى ایشان راهسپریم. گفت هر چند هدایتکنندهتر از آنچه پدران خود را بر آن یافتهاید براى شما بیاورم؟ گفتند ما [نسبت] به آنچه بدان فرستاده شدهاید کافریم.
۲. آیاتی که بیان میکند از اسباب بدفرجامی و ابتلای به دوزخ، اطاعت از بزرگان و رؤسا است:
«وَقَالُوا رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَکُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِیلَا»(احزاب/۶۷)؛ و مىگویند پروردگارا ما رؤسا و بزرگتران خویش را اطاعت کردیم و ما را از راه به در کردند.
«قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ رَبَّنَا هَؤُلَاءِ أَضَلُّونَا»(اعراف/۳۸)؛ [آنگاه] پیروانشان درباره پیشوایانشان مىگویند پروردگارا اینان ما را گمراه کردند.
«... فَاتَّبَعُوا أَمْرَ فِرْعَوْنَ وَمَا أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشِیدٍ. یَقْدُمُ قَوْمَهُ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ...»(هود/۹۷ و ۹۸)؛ از فرمان فرعون پیروى کردند و فرمان فرعون صواب نبود. روز قیامت پیشاپیش قومش مىرود و آنان را به آتش درمىآورد.
۳. آیهای که در نکوهش یهود و نصاری آمده و بیان میکند آنها علمای دینی و راهبان خود را شریک خدا کردهاند. عبادت اندیشمندان دینی، هیچ معنایی جز اطاعت بیدلیل و چشمبسته از آنان ندارد:
«اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِنْ دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِیحَ ابْنَ مَرْیَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا یُشْرِکُونَ»(توبه/۳۱)؛ اینان دانشمندان و راهبان خود و مسیح پسر مریم را به جاى خدا به الوهیت گرفتند با آنکه مأمور نبودند جز اینکه خدایى یگانه را بپرستند که هیچ معبودى جز او نیست. منزه است او از آنچه [با وى] شریک مىگردانند.
روایتهایی نیز در تفسیر این آیه وجود دارد که مؤیِّد این مضمون است:
«کَانُوا إِذَا أَحَلُّوا لَهُمْ شَیْئًا اسْتَحَلُّوهُ، وَإِذَا حَرَّمُوا عَلَیْهِمْ شَیْئًا حَرَّمُوهُ»(پیامبر اسلام، به نقل از سنن ترمذی) آنان حرامی را حلال میکردند و سایر دینداران تبیعت کرده و حلال تلقی میکردند. و نیز چیزهایی را بر مردم حرام میکردند و مردم هم حرام قلمداد میکردند.
علما و احبار اهل کتاب مرتکب تغییر شریعت و دستکاری در حلال و حرام میشدند و سایر دینداران مسیحی و یهودی از آنان تبیعّت و دنبالهروی میکردند.
«أَحَلُّوا لَهُمْ حَرَاماً وَ حَرَّمُوا عَلَیْهِمْ حَلاَلاً فَعَبَدُوهُمْ مِنْ حَیْثُ لاَ یَشْعُرُونَ»(امام صادق، به نقل از: کافی/جلد اول، کتاب فضلالعلم)؛ «حرام خدا را براى آنها حلال و حلالش را حرام کردند، بنابر این آنها ندانسته و نفهمیده عبادت ایشان کردند.»
۴. آیاتی که از مخالف، طلب دلیل میکند و بیان میکند که پیامبران با بینه و دلیل به سراغ مخاطبان میرفتند:
«قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَکُمْ إِنْ کُنْتُمْ صَادِقِینَ»(بقره/۱۱۱؛ نمل/۶۴)؛ بگو اگر راست مىگویید دلیل خود را بیاورید.
«قَالَ یَا قَوْمِ أَرَأَیْتُمْ إِنْ کُنْتُ عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی...»(هود/۲۸ و ۶۳ و ۸۸)؛ گفت اى قوم من بیندیشید اگر از جانب پروردگارم دلیل روشنى داشته باشم؟
«قُلْ إِنِّی عَلَى بَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّی»(انعام/۵۷)؛ بگو من از جانب پروردگارم دلیل آشکارى [همراه] دارم.
«قَدْ جِئْتُکُمْ بِبَیِّنَةٍ مِنْ رَبِّکُمْ»(اعراف/۱۰۵)؛ من در حقیقت دلیلى روشن از سوى پروردگارتان براى شما آوردهام.
۵. آیهای که از تبعیت ناآگاهانه برحذر میدارد و قوای ادراکی انسان را مسؤول میداند:
«وَلَا تَقْفُ مَا لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ کُلُّ أُولَئِکَ کَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا»(اسراء/۳۶)؛ و چیزى را که بدان علم ندارى دنبال مکن زیرا گوش و چشم و قلب، همه مورد پرسش واقع خواهند شد.