به خطا گمان میکنیم آنها که ذهنهای همیشه بیدار و دستبهماشهای دارند، کامیابتر و تحسینبرانگیزند. ذهنهایی شبیه جاروبرقی یا مورچهخوار، که هیچ خطای کوچکی را نادیده نمیگیرند. هر گافی را سریعاً درمییابند. همهی وقایع و اخبار ریز و درشت را با نیروی مکشی بالا جذب میکنند. ذهنهای مَکندهی همیشهبیدار...
اما آمادهباشی ذهنی، اغلب مانع تجربهی ابعادِ عمیقتر وجود میشود. ذهنِ وقّاد و همیشه حاضر میتواند شتابی خیرهکننده برای سیر در سطح زندگی عطا کند، اما شناور شدن و گوهر یافتن، فرزندِ دل سپردن است. سادهلوحانه است که گمان کنیم بدون آمیختن با چیزی میتوانیم به متنِ آن نفوذ کنیم. و این اشتباهی است که شکاکان مرتکب میشوند. تنها به اندازهای که خود را تماماً در اختیار چیزی میگذاریم، از آن سر درمیاوریم.
مثالی که میتوانم بزنم شکارچیها هستند. شکارچیهای بسیار دقیق و دست به ماشه که هیچ عبوری را نادیده نمیگیرند. کافی است از آهو غفلتی سر بزند و اندکی خود را آفتابی کند تا گرفتار شود. اینسو اما کسی نشسته است که ضرورتی در اینهمه دقت و آمادهباشی نمیبیند. در پیِ شلیک کردن و تصاحب نیست. خطاکردنِ آهو را رصد نمیکند. کودکانه و دیوانهوار، مشتاقِ تماشاست.
«ما اغلب وانمود میکنیم حیلهگریم، اما در اینباره اغلب از نوزادان درون گهواره نیز کمتر میدانیم. چشمانمان از آنها بستهتر، دلهرههامان ناپاکتر و شادیهایمان خفیفتر است... این شکاکان هستند که سادهلوحان حقیقیاند.»(ویرانههای آسمان، کریستین بوبن، ترجمه سید حبیب گوهریان و سعیده بوغیری)