عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

مولانا و تعلیم آهستگی

در دو تمثیل گویا، مولانا به ما می‌آموزد که تنها با صبر و تأنی و آهستگی است که می‌توانیم از مصائب زندگی، رهایی یابیم. می‌گوید انسان عاقل اگر خاری در پایش بخلد، به جای دویدن و دستپاچه شدن، می‌نشنید و با سوزنی ردِ خار را می‌گیرد. اما اگر خاری به دُمِ الاغی فرو برود، آنقدر می‌جهد و آشفتگی می‌کند که زخم و جراحتِ خار بیشتر می‌شود. وقتی خاری در دل ما فرو می‌رود، تنها با تأنی و آهستگی و صبر است که می‌توانیم دل را مداوا کنیم. هر چه بیشتر بجوشیم و بخروشیم، زخم، کاری‌تر می‌شود:


چون کسی را خار در پایش جهد

پای خود را بر سر زانو نهد

وز سر سوزن همی جوید سرش

ور نیابد می‌کند با لب ترش

خار در پا شد چنین دشواریاب

خار در دل چون بود وا ده جواب

خار در دل گر بدیدی هر خسی

دست کی بودی غمان را بر کسی

کس به زیر دُم خر خاری نهد

خر نداند دفع آن بر می‌جهد

بر جهد وان خار محکم‌تر زند

عاقلی باید که خاری برکند

خر ز بهر دفع خار از سوز و درد

جفته می‌انداخت صد جا زخم کرد

(مثنوی، دفتر اول)



تمثیل دیگر در غزلیات شمس است. می‌گوید خارپشتی دُم مار را به دهن می‌گیرد، مار به جای آنکه ساکن و صبور باشد، خود را گِرد می‌کند و می‌پچید به دور خارپشت و نتیجتاً آسیب بیشتر می‌بیند و تمام تنش خارخار می‌شود و می‌میرد. اگر مار می‌توانست آرام بگیرد و ساکن باشد، نجات می‌یافت:


بگرفت دُم مار را یک خارپشت اندر دهن

سردرکشید و گرد شد مانند گویی آن دغا

آن مار ابله خویش را بر خار می زد دم به دم

سوراخ سوراخ آمد او از خود زدن بر خارها

بی صبر بود و بی حِیَل، خود را بکشت او از عجل

گر صبر کردی یک زمام رستی ازو آن بدلقا

بر خارپشت هر بلا خود را مزن تو هن، هلا

ساکن نشین وین ورد خوان: جاء القضا ضاق الفضا


در مواجهه با مرارت‌های زندگی و چالش‌های اساسی، سکون، آرامش، آهستگی و تأنی بیشتر راه‌گشاست تا دست و پا زدن، برآشفتن و جنب‌وجوش‌های عجولانه. اینکه توصیه شده است در مصائب و مرارت‌ها «صبر جمیل» داشته باشیم از همین روی است. صبر، هم یاری می‌کند نشانیِ دقیقِ خارها را پیدا کنیم و هم بتوانیم از دامنه‌ی جراحت بکاهیم.


وقتی در حال دویدن هستی و خاری در پایت فرو می‌رود، از دویدن بازمی‌ایستی، گوشه‌ای می‌نشینی و با تمرکز و حواسِ جمع، خار را از پایت بیرون می‌آوری. با خارهای دل، بهتر نیست همین‌گونه رفتار کنیم؟