عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

عقل آبی

مقالات و یادداشت‌های صدیق قطبی

آهنگِ نزدیک به زندگی

آهنگی که زندگی است، مثل بادی است که مهربان می‌وزد و یال‌ِ افشانِ اسبی در حالِ چرا را شانه می‌کند...


انگار پشت پنجره‌ی فصول نشسته‌ای و در یک روز، گذرِ بازی‌وارِ فصل‌ها را مرور می‌کنی. بهار، تابستان، پاییز، زمستان و دوباره بهار...


انگار نظاره‌گرِ فرصت کوتاه و شگرفِ گلی یک‌روزه هستی که وقتِ پگاه، چشم‌ها را می‌مالد و شکوه لبخندش را روشن می‌کند و غروب، بی‌سر‌وصدا و برای همیشه، می‌رود.


انگار تماشاگرِ پیراهن‌های نخیِ پهن شده روی طناب هستی که در چشمان آفتاب و با دستان باد، می‌رقصند. 


انگار اسبِ یال‌افشانی، رهیده از حجم زمان، مشغول چرا است و بازیگوشی‌های باد را به هیچ می‌گیرد. 


انگار پرستویی جامانده از فوج یاران، خرسند و تسلیم روی شاخه‌‌ای نزدیک دریا نشسته و خیره به آمد و رفتِ موج‌ها نگاه می‌کند.


انگار، بارانیِ بی‌حواس، بی‌غریو، مشغول گفتگویی زمزمه‌وار با برگ و پنجره است.


آهنگی که زندگی است، غمت را تحمل‌پذیرتر می‌کند و شادی‌ات را رام‌تر و آهسته‌تر. آهنگِ زندگی، آهنگی است که از نوعی خرسندی، توأم با آگاهی از سرشتِ ابر و بادی جهان، برخوردار است.


ممکن است چشم‌هایت را خیسِ اشک کند، اما هم‌زمان دلت را به مهر، می‌بوسد. 


«دوست من گل سرخ» با صدای «فرانسواز هاردی» یکی از این آهنگ‌هاست. از همان‌ها که مثل بادی مهربان می‌وزد و یال‌ِ افشانِ اسبی در حالِ چرا را شانه می‌کند....