1. به نظر میرسد بسیاری، دلشان با اطلاع از این رخداد، خنک و سبک شده است. فارغ از اینکه چه کسی و تا چه حدودی تقصیر دارد، نفسِ اینکه انسانی اعتبارِ اجتماعی خود را از دست میدهد و دچارِ پریشانی و بدحالی میشود، اتفاقی است که باید به شفقت و همدردی ما بینجامد و نه «چه خوب!» یا «آخیش».
مراقب باشیم از «ضایع» شدن کسی خرسند نباشیم.
2. به نظر میرسد اغلب ما کم یا بیش، زندگیهای دوگانه و آغشته به تزویر و ریا داریم. اغلبِ ما کم یا بیش، بوی ریا میدهیم (گفتی از حافظ ما بوی ریا میآید / آفرین بر نفسات باد که خوش بُردی بوی). البته در این میان آنان که در موقعیتهای سیاسی، فرهنگی و رسانهای بالاتری هستند، بویِ ریایشان دلآزارتر میشود. با این حال، نباید از یاد بُرد که هر کسی در موقعیت خودش و برای حفظ مصالح خود، بر کنار از شوائب ریا و تزویر نیست و «گر حُکم شود که مست گیرند / در شهر هر آن که هست گیرند» و «چون نیک بنگری همه تزویر میکنند».
گر چه مقادیر و نسبتها فرق میکند، اما بهتر است زندگی خود را بکاویم تا دریابیم ما هم چه به عذرِ ناگزیری و یا برای تأمین مصلحت و معیشت، آغشته به تزویریم. فکر کنیم که چه میتوان کرد تا اگر نه ناگهان، اما رفته رفته، از حجم تزویرمان کم کنیم و گاه از خود بپرسیم: «تا کی از تزویر باشم خودنمای؟ / تا کی از پندار باشم خودپرست؟»
3. شاید اگر آزاده نامداری در مصاحبهها و اظهارنظرها از ضرورت حفظ حجاب سخن نمیگفت و به پوشش خود مباهات نمیکرد، از اندک ریای ناگزیرش چشمپوشی میشد. اما کار آنجا خراب میشود که «زهد فروشی» میکنیم. حافظ میگفت زهد بورز، اما زهد نفروش: «مکن به فسق مباهات و زُهد هم مفروش.»
کاش آنکه همه جا رفتار یکسانی ندارد، دستِکم به رفتار مصلحتاندیشانهی خود، افتخار و مباهات نورزد و بر دیگران خُرده نگیرد.
4. نظر به گسترش شبکههای اجتماعی و حضور چشمگیر رسانهها، توجه به بایستههای اخلاقی کار در رسانه، به ضرورتی مبرم مبدل شده است. شایسته است با کندوکاوی بیطرفانه و ژرف، تحلیل کرد که آیا انتشار این دست تصاویر، تعدی و تعرض به حریم خصوصی افراد است یا لازمهی کار خبری؟
سَرَک کشیدن در احوال شخصیه و خلوت و تفرّد آدمهاست یا ضرورت نظارت و شفافیت؟
5. اعدام، تنها اعدام جسمی و فیزیکی نیست. گاهی برخی رخدادها به حذف نسبتاً دائم کسی از فضای فرهنگی و اجتماعی منجر میشود. نوعی فروپاشی و تلاشیِ اعتبار اجتماعی و مرگِ مدنی. لازم است حساسیتِ وجدانهای بیدار جامعه تنها به تعداد اعدامها(از نوع جسمی) محدود نباشد و دلنگرانِ وضعیت بغرنجِ مرگهای مدنی و اجتماعی هم باشند.
چه بد است دامن زدن به غائلهای که بازگشتِ حیات مدنی فرد را(دستِ کم در جامعهی خود) ناممکن و یا بسیار دشوار میکند.
6. اگر چه مسؤولیت اخلاقی فردفردِ ما پابرجاست و باید زندگی صادقانه و عاری از تزویر و سالوس در پیش بگیریم، با این حال نباید از یاد بُرد که ساختارهای تزویرپرور هم کم تقصیر ندارند و برای کاستن از دامنهی ریا و تزویر، نیازمند بازبینی، نقد مستمر و ترمیم ساختارها و رویّههایی هستیم که میتوانند زمینهسازِ تزویر، دروغ و ریا باشند.
7. و آخر اینکه: «اگر در برادر خود عیب میبینی، آن عیب در توست که در او میبینی، عالم همچون آئینه است، نقش خودرا درو می بینی که اَلْمُوْمِنُ مِرآة الْمُوْمِنِ (مؤمن آیینه مؤمن است) – آن عیب را از خود جدا کن، زیرا آنچه از او میرنجی از خود میرنجی.
گفت: پیلی را آوردند بر سر چشمهای که آب خورد. خود را در آب میدید و میرمید. او میپنداشت که از دیگری میرمد. نمیدانست که از خود میرمد.
همه اخلاق بد – از ظلم و کین و حسد و حرص و بیرحمی و کبر چون در توست، نمیرنجی، چون آن را در دیگری میبینی، میرمی و میرنجی.»(فیه ما فیه)
✍️ صدیق قطبی
@sedigh_63