یکی از نشانههای تنهایی عمیق آدمی این است که آنچه برای او «وجودی» و «یگانه» است در چشم دیگران «چیزی» است در کنار چیزهای بسیار. عاشق میشوی، فارغ میشوی، عزیزی را از دست میدهی، اینها هریک برای تو یک اتفاق وجودی یکتا و منحصر به فرد است و در چشم دیگران، واقعهای نظیر هزاران واقعهی مشابه.
آنچه تو در کانونیترین هستهی وجود خود و به شکل انفسی تجربه میکنی، دیگران به طرز انضمامی و بیرون از وجود خود تجربه میکنند. از همینروست که به گفتهی سهراب «همیشه عاشق تنهاست». چرا که هیچکس قادر نیست آنچه او در ژرفترین لایهی وجود خویش با آن درگیر است، حتی به خوبی درک کند.
ما انسانها در مهمترین رخدادهای وجودی، به تمامی تنهاییم.